- استقداد
- هموار گردیدن، کار پیاپی
معنی استقداد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بخودی خود کار کردن، به خودی خود به کاری قیام کردن، خودکامگی، خود سری، خیره رائی
میانه روی خواستن طلب اقتصاد کردن
نیرو خواهی، سرنوشت پذیری
یاری خواستن
طلب باز پس چیزی کردن
آمادگی کردن، محیا شدن، آمادگی، آماده شدن
رمگان تراشیدن (رمگان موی زهار) تیزکردن خشم گرفتن
نو گراییدن، نو پوشیدن
توانش، توانایی، درونداشت
بازگرداندن، واپسداد، پس گیری، بازپس گیری
تک سالاری، خوکامگی
کمک خواستن، مدد خواستن، یاری خواستن
توانایی ذهنی و فطری برای انجام دادن یا فراگرفتن کاری، مهیا کردن، آماده کردن، مهیا شدن، آماده شدن، افراد و تجهیزات جنگی
به میل و رای خود کار کردن، خودرای بودن، خودرایی، خودسری، خودکامگی، در علوم سیاسی حکومتی که مردم در آن نقشی ندارند و فرمانروایان مقید به قانون نیستند و به میل و ارادۀ خود تصمیم می گیرند
پس گرفتن، پس دادن
Giftedness, Talent
Extradition, Reclamation
Autocracy, Highhandedness
автократия , высокомерие
дарование , талант
экстрадиция , рекламация
Autokratie, Überheblichkeit
Begabung, Talent
Auslieferung, Rekultivierung
автократія , високомерність
обдарованість , талант
екстрадиція , відновлення
talent
ekstradycja, rekultywacja