جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با استقصاد

استقصاد

استقصاد
میانه روی خواستن. (منتهی الارب) ، فروتنی کردن. (منتهی الارب) (زوزنی) (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی). خوار گردیدن. فروتنی. حقارت. عجز. (غیاث). مؤلف غیاث گوید: بعضی گفته اند که مشتق از کین است که بمعنی لحم شرم زن است، معنی حقیقی استکانت مثل کین گردیدن باشد در حقارت. (از جاربردی شرح شافیه و کنز) : و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجّع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300). ترجمه آن: فروتنی نمودو استرجاع کرد بعد از آنکه غصه و نوحه بر او مستولی شده بود. (تاریخ بیهقی ص 310) ، تن دردادن. تن بنهادن. (تاج المصادر بیهقی). گردن نهادن.
- استکانت کردن، تمسکن کردن. تضرع کردن
لغت نامه دهخدا

استقصاص

استقصاص
خونخواهی، کیفرخواهی، سروته داستان را خواستن قصاص گرفتن خواستن از کسی قصاص دادن خواستن از کسی قصاص دادن خواستن طلب قصاص کردن، روایت کردن سخن
فرهنگ لغت هوشیار

استقصار

استقصار
میانه روی خواستن کوتاهی کرده دانستن کوتاه کردن خواستن
استقصار
فرهنگ لغت هوشیار

استقصاء

استقصاء
کوشندگی، پی گیری، سختگیری، سر در آوردن ژرفا کاری، خسکانان جهد تمام کردن کوشش تمام کردن سعی و کوشش بسیار کردن، طلب نهایت چیزی را کردن، بنهایت رسیدن بر رسیدن پی جویی کردن، پی جویی تفحص، سختگیری در محاسبه دقت بسیار در حساب چیزی
فرهنگ لغت هوشیار

استقصات

استقصات
جمع اُستُقُص یا اسطقس. این کلمه در اصل یونانی است و به معنی ماده و اصل هر چیزی. (عناصر چهارگانه)
فرهنگ فارسی معین