- استغلاط
- دژواخیدن (دژواخ غلظت)، سفت گرداندن، خوشه کردن دانه کردن
معنی استغلاط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شاماخ پروری (شاماخ غلات) طلب غله کردن غله گرفتن غله برداشتن، طلب غله کردن
پیچیده سخنی سربسته گویی، آزاد نبودن در خرید و فروش
غلیظ دانستن ستبر شمردن چیزی را، غلیظ شدن ستبر شدن
بالیدن نهال
غلیظ داشتن، غلیظ شدن
استثمار کردن
جداسری خود سری، به خود ایستایی، بلند کردن، فرازیدن، لرزیدن لرزه گرفتن، خودکامگی، فراروی برداشتن و بلند کردن، بلند بر آمدن بجای بلند آمدن، ضابط امر خویش بودن بخودی خود بکاری بر ایستادن بی شرکت غیری، صاحب اختیاری و آزادی کامل یک کشور (دولت و ملت) در امور سیاسی و اقتصادی بدون اعمال نفوذ خارجیان (ظاهرا و باطنا)، بدون مداخله کاری کردن
رستگاری خواستن، رستگاری یافتن
توبه کردن
دغا یافتن، دغا خواهی، دغاگری (دغا خیانت مکر و حیله)
مغاک کندن
دریافت، پی بردن، بیرون کشیدن بیرون آوردن چیزی را درآوردن، دریافت معنی و مفهوم چیزی بر اثر دقت و تیزهوشی، جمع استنباطات. یا قوه استنباط. قوه استخراج حقایق و مطالب
به ستوه آمدن
هیرخواهی (هیر ملک)، هیرداری تملک به ملک گرفتن تصرف کردن
نمکین خواستن، نمکین یافتن (نمکین ملیح)
فرمانبردار شدن، طلب سلامت
بر کشیدن شمشیروجزآن
گران فروشی، وام خواستن
لغزیدن، لغزیدن خواستن
یونانی سلاب همی باز جستندر از سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (شاهنامه) ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت. اصطرلاب، اسطرلاب، آلتی استکه منجمان با آن ارتفاع ستارگان راحساب میکنند
ژرف کاوی، غوته خوردن همه را فرا گرفتن همه را فرا رسیدن، غرق شدن غرقه گشتن، فرو رفتن در امری سخت سر گرم شدن بکاری تعمق
گزافخندی بسیارخندی، شگفتیدن شگفتی نمودن غریب شمردن عجب دانستن چیزی را بشگفت آمدن از امری
ریماندن ریم بیرون کشیدن
واجیدن آگاهی خواست آموزش خواستن آفراس آگهی خواستن آگاهی خواستن پرسش کردن پرسیدن خبر گرفتن، آموزش خواستن،جمع استعلامات. خبری را پرسیدن
درمان جویی درمان خواست، چاره جویی درمان جستن علاج بیماری طلبیدن مداوای مرض خواستن، چاره خواستن، چاره جویی. طلب علاج کردن
ناخوش یافتن، ناخوش شمردن، ناخوشایندگی
به زیر نگریستن چشم پایین انداختن
هلش خواهی، رهاندن، شکمروش رهایی خواستن، رهانیدن از بند، گشوده شدن شکم روانی شکم مبتلا باسهال گشتن
آگاهی خواهی، دیده وری آگهی خواستن آگاهی جستن اطلاع خواستن، پرسیدن
گمراه خواستن گمراهاندن سایه جویی، خواهش
نیکویی کردن خواستن، نیک شدن نیک آمدن، استنباطی که قاضی از روی کلیات مصالح لازم الرعایه بدست میاورد. صلاح کاری را جستن
نوماه جستن، نوماه دمیدن ماه نو دیدن ماه نو جستن، هویدا شدن ماه نو. یا براعت استهلال. صنعتی است ادبی و آن آغاز کردن سخنی است بطرزی که کاملا مناسب با مقصود باشد و خوش افتد. ماه نو دیدن، جستجوی ماه کردن، هلال دیدن
ترکیدن پوست ترنجیدن