معنی استغلاظ
- استغلاظ
- غلیظ داشتن، غلیظ شدن
واژههای مرتبط با استغلاظ
استغلاظ
- استغلاظ
- غلیظ دانستن ستبر شمردن چیزی را، غلیظ شدن ستبر شدن
استغلاظ
- استغلاظ
- دانه برآوردن خوشه. (منتهی الارب).
استغلال
- استغلال
- شاماخ پروری (شاماخ غلات) طلب غله کردن غله گرفتن غله برداشتن، طلب غله کردن
استغلاق
- استغلاق
- پیچیده سخنی سربسته گویی، آزاد نبودن در خرید و فروش
استغلاط
- استغلاط
- دژواخیدن (دژواخ غلظت)، سفت گرداندن، خوشه کردن دانه کردن
استغلاب
- استغلاب
- بالیدن نهال
استغلال
- استغلال
- طلب غله کردن، غله گرفتن
استغلال
- استغلال
- استثمار کردن
استغلال
- استغلال
- غله آوردن خواستن. (منتهی الارب). از چیزی غله گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). از جایی غله گرفتن.