- استصلاح
- نیکویی کردن خواستن، نیک شدن نیک آمدن، استنباطی که قاضی از روی کلیات مصالح لازم الرعایه بدست میاورد. صلاح کاری را جستن
معنی استصلاح - جستجوی لغت در جدول جو
- استصلاح ((اِ تِ))
- طلب صلاح و نیکی کردن
- استصلاح
- استدلال در حکمی که قاضی بنا به مصلحتی استنباط کند و به آن رای بدهد، به دنبال صلاح کار بودن، نیکویی خواستن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رستگاری خواستن، رستگاری یافتن
نمکین خواستن، نمکین یافتن (نمکین ملیح)
باز تندرستی: تندرستی پس از بیماری
چراغ خواستن، چراغ افروختن روشنایی کردن، چراغ افروختن، روشنی جستن
روشن کردن چراغ
جداسری خود سری، به خود ایستایی، بلند کردن، فرازیدن، لرزیدن لرزه گرفتن، خودکامگی، فراروی برداشتن و بلند کردن، بلند بر آمدن بجای بلند آمدن، ضابط امر خویش بودن بخودی خود بکاری بر ایستادن بی شرکت غیری، صاحب اختیاری و آزادی کامل یک کشور (دولت و ملت) در امور سیاسی و اقتصادی بدون اعمال نفوذ خارجیان (ظاهرا و باطنا)، بدون مداخله کاری کردن
زشت دانستن ناهنجار دانستن بد دانستن زشت شمردن قبیح دانستن مقابل استحسان
گشاده خواهی (پانزدهم ماه رجب تازی را روز استفتاح گویند و برآنند که در آن روز درهای آسمان به روی خدایخانه گشوده است)، کیش پرسی پاسخ جویی برای پرسه های دینی ، آغازیدن، پیروزی خواستن نصرت خواستن فیروزی جستن، گشادگی خواستن فتوح خواستن گشایش طلبیدن، یار خواستن یاری خواستن، آغازیدن ابتدا کردن، خواستار رفع دشواری از کاری شدن خواستن حل مشکلی که در قرآن باشد، یا روز استفتاح روز پانزدهم ماه رجب که میگویند در آن روز درهای آسمان یا درهای کعبه باز است
شاماخ پروری (شاماخ غلات) طلب غله کردن غله گرفتن غله برداشتن، طلب غله کردن
پیچیده سخنی سربسته گویی، آزاد نبودن در خرید و فروش
غلیظ دانستن ستبر شمردن چیزی را، غلیظ شدن ستبر شدن
دژواخیدن (دژواخ غلظت)، سفت گرداندن، خوشه کردن دانه کردن
بالیدن نهال
روایی خواستن
بخشش خواستن یاری خواستن
به ستوه آمدن
هیرخواهی (هیر ملک)، هیرداری تملک به ملک گرفتن تصرف کردن
فرمانبردار شدن، طلب سلامت
بر کشیدن شمشیروجزآن
گران فروشی، وام خواستن
لغزیدن، لغزیدن خواستن
بو گرفتن
یونانی سلاب همی باز جستندر از سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (شاهنامه) ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت. اصطرلاب، اسطرلاب، آلتی استکه منجمان با آن ارتفاع ستارگان راحساب میکنند
واجیدن آگاهی خواست آموزش خواستن آفراس آگهی خواستن آگاهی خواستن پرسش کردن پرسیدن خبر گرفتن، آموزش خواستن،جمع استعلامات. خبری را پرسیدن
درمان جویی درمان خواست، چاره جویی درمان جستن علاج بیماری طلبیدن مداوای مرض خواستن، چاره خواستن، چاره جویی. طلب علاج کردن
ناخوش یافتن، ناخوش شمردن، ناخوشایندگی
به زیر نگریستن چشم پایین انداختن
هلش خواهی، رهاندن، شکمروش رهایی خواستن، رهانیدن از بند، گشوده شدن شکم روانی شکم مبتلا باسهال گشتن
آگاهی خواهی، دیده وری آگهی خواستن آگاهی جستن اطلاع خواستن، پرسیدن
گمراه خواستن گمراهاندن سایه جویی، خواهش
صواب دیدن