- استرعا
- تیمارخواست (تیمار رعایت)، نگهبانی خواستن، نگهبانی کردن، رعایت طلبیدن نگهبان خواستن طلب توجه کردن، رعایت طلبیدن نگهبان خواستن طلب توجه کردن
معنی استرعا - جستجوی لغت در جدول جو
- استرعا
- توجه کردن به حال دیگران، رعایت کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیشرو گله شدن دنبال هم رفتن گوسپندان
پیشی گرفتن اسپ، پیه آب کردن پیه گذاری
ترسانیدن این واژه در تازی پیشینه ندارد. و فارسی گویان آن را ساخته اند در تازی استرهاب و ترعیب را به کار می برند ترسانیدن تولید رعب کردن، توضیح این کلمه متداول در فارسی است و در عربی بدین معنی (ترعیب) آمده
سرگشته یافتن، سرگشتگی
خرسندی خواستن، خرسند کردن، خشنودی خواستن خشنودی جستن، خشنود کردن، خشنودی، جمع استرضا آت، خواستن از کسی تا خشنود کنداو را، طلب خشنودی کردن
پارک خواهی (پارک رشوه) رشوه طلبیدن پاره خواستن، رشوه طلبیدن پاره خواستن
یونانی از داروها زر نیخ سرخ سست شدن نرم گشتن فروهشته گردیدن، سست اندامی سستی فروهشتگی، یا استرخا اعصاب. فالج عصبی. یا استرخا اعضا. فالج اعضا. یا استرخا جفن. فالج پلک. یا استرخا جفن اعلا. فالج پلک فوقانی یا استرخا مثانه. فالج مثانه
بیش خواهی در خواست فرا خواندن خواندن، درخواست کردن، در خواستن با فروتنی، خواهش با تضرع در خواست: استدعای شرفیابی کرد، جمع استدعاآت، خواندن، خواستن، درخواست کردن، خواهش کردن
خواهش، درخواست
خشنودی کسی را خواستن، طلب خشنودی کردن، خشنودی
درخواست کردن، درخواست چیزی با فروتنی، خواهش، فراخواندن
سست شدن، سستی
شکافتن، بریدن، آفریدن
یاری جستن یاری جویی
نرم یافتن، نرم شمردن
شیر دادن خواستن، طلب شیر دادن، دایه گرفتن فرزند را
شرق شناسی
راه جستن، پندخواهی ارشاد طلبیدن راهنمایی خواستن طلب هدایت کردن راه راست جستن،جمع استرشادات
فروهشتن گیسو، خوگرشدن، گستاخ شدن، گستاخی
روزی خواستن
ناکس یافتن فرومایه یافتن زبون بینی
تراشیده (موی)، پاک کرده، محو ساخته
ستردن، پاک کردن، محوساختن، محو کردن
طلب باز پس چیزی کردن
پروا خواستن، ارزان خواستن
سست اندامی فروهشتگی (فلج) سست شدن نرم گشتن فروهشته گردیدن، سست اندامی سستی فروهشتگی، یا استرخا اعصاب. فالج عصبی. یا استرخا اعضا. فالج اعضا. یا استرخا جفن. فالج پلک. یا استرخا جفن اعلا. فالج پلک فوقانی یا استرخا مثانه. فالج مثانه
مهربانی کردن
فراروی جا به جایی
انا الله. انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت، وا پس خواستن، باز گردانیدن
بلند شدن گرد گرد خیزی