جدول جو
جدول جو

معنی استرجال - جستجوی لغت در جدول جو

استرجال(لَ / لِ)
پیاده شدن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) ، استرشاء فصیل، شیر جستن شتربچه. شیر خواستن اشتربچه. (تاج المصادر بیهقی). شیر خوردن خواستن بچه شتر، اطاعت کسی کردن و خوشنودی او جستن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استرجاع
تصویر استرجاع
بازگرفتن چیزی از کسی، «انا للّه و انا الیه راجعون» گفتن هنگام شنیدن خبر مرگ کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعجال
تصویر استعجال
شتاب کردن، شتافتن، شتابزدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استرسال
تصویر استرسال
گستاخی کردن، اطاعت کردن، انس گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(ءِ دَ / دِ اَ کَ)
شتافتن خواستن. بشتافتن خواستن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). شتابانیدن. شتاب خواستن. استیجاء. شتابی خواستن. (غیاث). بر شتابی انگیختن کسی را. شتاب کردن فرمودن. (منتهی الارب). عجله خواستن، عطر آلودن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ سِ پَ)
انّا ﷲ و انّا الیه راجعون گفتن. (منتهی الارب). انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت. (تاج المصادر بیهقی) : و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300) ، ترجمه آن: و فروتنی نمود و استرجاع کرد بعد از آن که غصه و نوحه بر او مستولی شده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310). فوقف بین الامر و النهی مسترجعاً. (تاریخ بیهقی ص 300) ، ترجمه: پس ایستاد در کشاکش امر و نهی استرجاع کنان. (تاریخ بیهقی ص 310).
لغت نامه دهخدا
(وَ تَ)
کوچ خواستن از کسی. (منتهی الارب) ، انتظار گیاه کردن تا بلند و قابل چریدن گردد. انتظار گیاه کردن تادراز شود و بچریدن آید. (منتهی الارب) ، استرشاح بهمی، بلند و دراز شدن آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ بَ / بِ)
ناکس و هیچکاره یافتن کسی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
استرسال شعر، فروهشته شدن موی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب). فروهشتگی موی. فرخالی.
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ)
در پی یکدیگر رفتن گوسپند. (منتهی الارب). پی درپی رفتن گوسفند.
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
مهلت خواستن. (منتهی الارب). وقفه خواستن. زمان خواستن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ پَ / پِ)
رجوع به استیجال شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ حَ)
بسیار زهاب شدن زمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از استبسال
تصویر استبسال
دلبه کشتن نهادن کشتن خواهی دل به مرگ نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استئحال
تصویر استئحال
درنگی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبلال
تصویر استبلال
به خواهی بهبود جویی
فرهنگ لغت هوشیار
گران داشتن سنگین شدن گران خواستن گرانسنگی گرانبارگی سنگین شمردن گران داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجراح
تصویر استجراح
ریشناکی (ریش جراحت)، آک ناکی (آک عیب)، تباه گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجراز
تصویر استجراز
به درورسیدن درو هنگامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجهال
تصویر استجهال
نادان شمردن نادان گرفتن کانادانی نادان شمردن، سبک داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحجاب
تصویر استحجاب
دربان گماردن، دربانی خواستن، در پرده خواهی پوشیده خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
به دست آوردن، بازیافت خواستن بازیابی برداشت حاصل خواستن طلب حصول نتیجه گرفتن،جمع استحصالات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرباع
تصویر استرباع
بلند شدن گرد گرد خیزی
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه کندن برکندن، برکنده گشتن برکندگی، درماندگی بیچارگی، بی چیزشدن بی چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرال
تصویر استرال
گوالیدن دراز شدن گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرسال
تصویر استرسال
فروهشتن گیسو، خوگرشدن، گستاخ شدن، گستاخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرذال
تصویر استرذال
ناکس یافتن فرومایه یافتن زبون بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرحال
تصویر استرحال
فراروی جا به جایی
فرهنگ لغت هوشیار
انا الله. انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت، وا پس خواستن، باز گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
شتابی خواستن، شتابیدن، پیشی گرفتن، به شتاب وا داشتن، پیشی گرفتن کاری را بشتاب خواستن بشتاب واداشتن بر انگیختن بعجله، شتاب کردن شتافتن، شتابزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرعال
تصویر استرعال
پیشرو گله شدن دنبال هم رفتن گوسپندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجال
تصویر استیجال
مهلت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرسال
تصویر استرسال
((اِ تِ))
به نرمی سخن گفتن، موی سر را به طرف پایین انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعجال
تصویر استعجال
((اِ تِ))
کاری را به شتاب خواستن، به شتاب واداشتن، شتافتن، شتاب کردن، شتابزدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استرجاع
تصویر استرجاع
((اِ تِ))
رجوع کردن، طلب بازگشت کردن، داده ای را بازپس گرفتن، هنگام شنیدن خبر مرگ کسی، انالله و اناالیه راجعون گفتن
فرهنگ فارسی معین