جدول جو
جدول جو

معنی استرسال

استرسال((اِ تِ))
به نرمی سخن گفتن، موی سر را به طرف پایین انداختن
تصویری از استرسال
تصویر استرسال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استرسال

استرسال

استرسال
استرسال شَعر، فروهشته شدن موی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب). فروهشتگی موی. فرخالی.
لغت نامه دهخدا

استفسال

استفسال
ناکس شمردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، ایستادگی. پایداری. پایداری کردن. پائیدن. پافشاری. قوام. استقرار. پا فشردن در. ثبات. درایستادن در کاری. پابرجائی: ترس و بیم کاریست که هیچکس را استقامت بی آن ممکن نگردد. (کلیله و دمنه). و استقامت پدید آمده بود. (کلیله و دمنه) ، بها کردن. قیمت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه) : استقمت السلعه استقامهً، بها کردم رخت را. (منتهی الارب) ، هدی، الاستقامه، هی کون الخط بحیث تنطبق اجزاؤه المفروضه بعضها علی بعض علی جمیع الاوضاع، و فی اصطلاح اهل الحقیقههی الوفاء بالعهود کلها و ملازمه الصراط المستقیم برعایه حدالتوسط فی کل الامور من الطعام و الشراب و اللباس فی کل ّ امر دینی و دنیوی فذلک هو الصراط المستقیم کالصراط المستقیم فی الاَّخره و لذلک قال النبی صلی اﷲ علیه و سلم: شیبتنی سوره هود اذ انزل فیها ’فاستقم کما امرت’. (قرآن 112/11). (تعریفات جرجانی) ، الاستقامه، ان یجمع بین اداء الطاعه و اجتناب المعاصی و قیل الاستقامه ضد الاعوجاج و هی مرور العبد فی طریق العبودیه بارشاد الشرع و العقل. (تعریفات جرجانی) ، الاستقامه، المداومه، و قیل ان لاتختار علی اﷲ شیئاً. (تعریفات جرجانی). الاستقامه، قال ابوعلی الدقاق لها مدارج ثلاثه. اولها التقویم و هو تأدیب النفس و ثانیها الاقامه و هی تهذیب القلوب و ثالثها الاستقامه و هی تقریب الاسرار. (تعریفات جرجانی). الاستقامه، هی عند اهل السلوک ان تجمع بین اداء الطاعه و اجتناب المعاصی و قال السری الاستقامه ان لاتختار علی اﷲ شیئاً و قیل هی الخوف من العزیز الجبار و الحب ّ للنبی المختار و قیل حقیقه الاستقامه لایطیقها الاّ الانبیاء و اکابر الاولیاء لان الاستقامه الخروج عن المعهودات و مفارقه الرسوم و العادات و القیام فی امراﷲ بالنوافل و المکتوبات، و قال یحیی بن معاذ هی علی ثلثه اضرب: استقامه اللسان علی کلمه الشهاده و استقامه الجنان علی صدق الاراده و استقامه الارکان علی الجهد فی العباده، کذا فی خلاصهالسلوک. و عند اهل الهیئه و النجوم حرکه الکوکب الی التوالی و قد عرفت قبیل هذا. و عند المحاسبین کون الخط مستقیماً و قد مرّ فی فصل الطاء المهمله من باب الخاء المعجمه. (کشاف اصطلاحات الفنون).
- استقامت امر، پیوستگی امر.
- استقامت بخرج دادن، استقامت کردن. پافشاری کردن. پایداری کردن.
- استقامت رأی، ثبات اراده.
- استقامت کردن، پای داشتن. مقاومت کردن. ثبات ورزیدن. پای فشردن.
- استقامت یافتن، مستقیم شدن.
، (اصطلاح نجوم) سیر کوکب به نَضدِ بروج
لغت نامه دهخدا