- استذهان
- فراموش خواستن، فراموش کردن ازیادبردن
معنی استذهان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوخواستن، به گرو گرفتن
مطمئن
اصفهان
پر خونی، توانایی، همتاجویی
پرسیدن چیزی جهت آگاه شدن
اسپاهان، اصفهان
در زنهارآمدن، زنهار خواستن، استوانیدن (استوانی اعتماد) زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
سزاوار و شایسته چیزی شدن
بخشیدن چیزی خواستن، بخشیدن خواستن، بخشش طلب کردن
زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
بی گمانی به درستی دانستن، آورخواهی، آور کردن (آور یقین) بیقین دانستن بتحقیق دانستن چیزی را بی گمان شدن بی گمان دانستن
مانده گار ساختن جایباش ساختن، میهن خواستن
خواب آلودگی خوابناکی، پینکی زدن، غنودن
مولش خواهی (مولش مهلت) زمان خواستن درنگ جستن زمان خواستن مهلت خواستن
نوید خواهی (نوید الهام)، به دل گذشتن
حاضر آمدن، خواستن، بگواهی خواندن، گواهی خواستن
ورنخواهی
انبان دریدگی، تکیدگی
ترسانیدن
پیمان خواهی
پشتگرمی، پشت خواهی، پشتیبان داشتن، اندوخته، پشت و پناه خواستن یاری خواستن، پشت گرم شدن پشت گرمی داشتن، پشت گرمی، اندوخته، جمع استظهارات
اجازه خواستن
زشت شمردن، آک گرفتن (آک عیب)
سبک شمردن
پست وحقیرشمردن
جوی بندی، آبرسانی، شکنجه دادن
آشکار شدن راه، به راه دیگر رفتن
در پرده شدن پردگی
ستودن، خوب جلوه دادن
نادان شمردن نادان گرفتن کانادانی نادان شمردن، سبک داشتن
دیوانه گری، شاد خواهی
سر بسته خواهی گنگ زدگی
شاد خواهی
راز دارگی در نهان خواستن نهانخواست پوشیده کاری