بگشن آمدن نر ماده را. (تاج المصادر بیهقی) : استجعال کلبه، گشن خواه شدن ماده سگ. (از منتهی الارب). به ایغر جستن درآمدن سباع ماده، استحباب بر، برگزیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). گزیدن بر. اختیار. ترجیح. نیکو شمردن چیزی را. (از منتهی الارب) ، سزاوار شدن، تا دیر ماندن آب در شکنبۀ شتر و تشنه ناشدن وی از آن. (منتهی الارب) ، (اصطلاح شرع) مقابل وجوب، کراهت، حرمت و مترادف ندب است و هو ما یستحق فاعله المدح و الثواب، و لایستحق تارکه الذنب و العقاب
بگشن آمدن نر ماده را. (تاج المصادر بیهقی) : استجعال کلبه، گشن خواه شدن ماده سگ. (از منتهی الارب). به ایغُر جستن درآمدن سباع ماده، استحباب بر، برگزیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). گزیدن بر. اختیار. ترجیح. نیکو شمردن چیزی را. (از منتهی الارب) ، سزاوار شدن، تا دیر ماندن آب در شکنبۀ شتر و تشنه ناشدن وی از آن. (منتهی الارب) ، (اصطلاح شرع) مقابل وجوب، کراهت، حرمت و مترادف ندب است و هو ما یستحق فاعله المدح و الثواب، و لایستحق تارکه الذنب و العقاب
مهلت خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). زمان خواستن. درنگی خواستن. طلب مهلت کردن. زمان طلبیدن. استنظار. - استمهال کردن، مهلت خواستن. زمان طلبیدن. مدت خواستن. ، خویشتن را خوابیده نمودن. (منتهی الارب). خود را بخواب زدن. خواب کردن
مهلت خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). زمان خواستن. درنگی خواستن. طلب مهلت کردن. زمان طلبیدن. استنظار. - استمهال کردن، مهلت خواستن. زمان طلبیدن. مدت خواستن. ، خویشتن را خوابیده نمودن. (منتهی الارب). خود را بخواب زدن. خواب کردن