- استبداع
- تازه دانستن
معنی استبداع - جستجوی لغت در جدول جو
- استبداع
- چیزی را تازه و بدیع دانستن
- استبداع ((اِ تِ))
- نو شمردن، بدیع دانستن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بخودی خود کار کردن، به خودی خود به کاری قیام کردن، خودکامگی، خود سری، خیره رائی
سرمایه خواستن سرمایه خواهی، گونه ای زناشویی در روز گار کانای (جاهلیت) زن جندگی
بی مزه یافتن
گرفتن چیزی را
تک سالاری، خوکامگی
تبدیل شدن چیزی به چیز دیگر، جابه جایی، تغییر
به میل و رای خود کار کردن، خودرای بودن، خودرایی، خودسری، خودکامگی، در علوم سیاسی حکومتی که مردم در آن نقشی ندارند و فرمانروایان مقید به قانون نیستند و به میل و ارادۀ خود تصمیم می گیرند
Autocracy, Highhandedness
автократия , высокомерие
Autokratie, Überheblichkeit
автократія , високомерність
autokracja, wyniosłość
专制 , 高压
autocracia, autoritarismo
autocrazia, altezzosità
autocracia, autoritarismo
autocratie, autoritarisme
autocratie, arrogantie
เผด็จการ , ความหยิ่งยโส
otokrasi, keangkuhan
استخراجٌ , نبشٌ
निरंकुशता , अत्याचार
אוטוקרטיה , יהירות
独裁政治 , 横柄
전제 정치 , 거만함
otokrasi, yüksekten bakma
udikteta, kiburi
স্বৈরতন্ত্র , অহংকার
مطلق العنانیت , زیادتی
دستور فروش خریدار گشتن