- استاکار
- بر صنعتگران از نجار و کفش دوز و یا کارگران فنی که در کار خبره و استاد باشند اطلاق میشود و زیر دستان آنان را شاگرد مینامند
معنی استاکار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیگویی ناپذیری ناشناختگی ناپسند یابی نیگری (انکار) نا شناختن، خواستار دریافتن امری نا شناس گردیدن، انکار کردن، یا یاء استنکار. یاء نکره یاء تنکیر: اسبی خریدم
بادکردن، یاد آوری یاد کرد، جمع استذکارات
شناختن کسی را منکر شدن، انکار کردن
کسی که عده ای را در صنعتی یا حرفه ای آموزش می دهد، سرپرست و بزرگ تر کارگران در کارگاه صنعتی
ماهر و مسلط و متخصص در صنعتی یا حرفه ای. در لفظ عامیانه اوساکار، کارفرما
در اصطلاح جدید حاکم هر یک از بیست وپنج استان ایران است
کارآموز نوکار کسی که دوره کارآموزی را میگذراند کار آموز
ماهر و مسلط و استاد در صنعتی یا حرفه ای، کارفرما استاد کار
باران خواستن، چکیده خواستن چکیده گیری سرشک گیری
میانه روی خواستن کوتاهی کرده دانستن کوتاه کردن خواستن
استوار و پا بر جا شدن
پلید دانستن، چرک یافتن
نیرو خواهی، سرنوشت پذیری
واپرسی پرس و جو چروش همپرسی وا پرسیدن بیان کردن خواستن طلب تفسیر کردن، پرسیدن، پرسش اقتراح، جستجو تفحص، جمع استفسارات
خودنمایی خود فروشی، گرانخواهی، سفالینگی
توبه کردن
نیکو خواست به خواست
توضیح حکام سلسله پادوسبان طبرستان را بعنوان فوق میخواندند
روان شدن، بر یک روش رفتن
تر سیدن در دل
پنهان شدن، کنیزک خواستن
افسون کردن
بی مایه یافتن ناپسند یافتن سست یافتن
آباد خواهی، ماند گار ساختن طلب آبادانی کردن آبادانی خواستن، تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف بقصد استفاده از منابع طبیعی و ثروت کشور و نیروی انسانی افراد آن ببهانه نابجای ایجاد آبادی و رهبری مردم آن بسوی ترقی
سخت شدن کار
پشتگرمی، پشت خواهی، پشتیبان داشتن، اندوخته، پشت و پناه خواستن یاری خواستن، پشت گرم شدن پشت گرمی داشتن، پشت گرمی، اندوخته، جمع استظهارات
یاوری خواستن
استوار شدن، استواری
خوار وکوچک شمردن
کندن خواستن
بخود بار آمدن، یاد داشتن