جدول جو
جدول جو

معنی استذکار

استذکار((اِ تِ))
یاد کردن، یادآوری، یاد کرد، مفرد استذکارات
تصویری از استذکار
تصویر استذکار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استذکار

استذکار

استذکار
اذّکار. تذکر. تَذکیر. ذِکری. یاد گرفتن خواستن. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا

استاکار

استاکار
بر صنعتگران از نجار و کفش دوز و یا کارگران فنی که در کار خبره و استاد باشند اطلاق میشود و زیر دستان آنان را شاگرد مینامند
فرهنگ لغت هوشیار

استنکار

استنکار
نیگویی ناپذیری ناشناختگی ناپسند یابی نیگری (انکار) نا شناختن، خواستار دریافتن امری نا شناس گردیدن، انکار کردن، یا یاء استنکار. یاء نکره یاء تنکیر: اسبی خریدم
فرهنگ لغت هوشیار

استنکار

استنکار
ناشناختن. (منتهی الارب) (زوزنی) ، تباهی انداختن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا