جدول جو
جدول جو

معنی استئجال - جستجوی لغت در جدول جو

استئجال(مَ / مِ پَ / پِ)
رجوع به استیجال شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استجهال
تصویر استجهال
نادان شمردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعجال
تصویر استعجال
شتاب کردن، شتافتن، شتابزدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استبدال
تصویر استبدال
تبدیل شدن چیزی به چیز دیگر، جابه جایی، تغییر
فرهنگ فارسی عمید
(مَ / مِ)
رجوع به استیجار شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
رجوع به استیناس شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رَ / رِ)
رجوع به استیناف شود
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
پیاده شدن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) ، استرشاء فصیل، شیر جستن شتربچه. شیر خواستن اشتربچه. (تاج المصادر بیهقی). شیر خوردن خواستن بچه شتر، اطاعت کسی کردن و خوشنودی او جستن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ حَ)
بسیار زهاب شدن زمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
مهلت خواستن. (منتهی الارب). وقفه خواستن. زمان خواستن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
رجوع به استیناء شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ پَ رَ)
رجوع به استیجاز شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
رجوع به استیصال شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ نَ / نِ نِ)
رجوع به استیکال شود
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ)
رجوع به استیهال شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ دَ / دِ اَ کَ)
شتافتن خواستن. بشتافتن خواستن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). شتابانیدن. شتاب خواستن. استیجاء. شتابی خواستن. (غیاث). بر شتابی انگیختن کسی را. شتاب کردن فرمودن. (منتهی الارب). عجله خواستن، عطر آلودن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از استئحال
تصویر استئحال
درنگی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
شتابی خواستن، شتابیدن، پیشی گرفتن، به شتاب وا داشتن، پیشی گرفتن کاری را بشتاب خواستن بشتاب واداشتن بر انگیختن بعجله، شتاب کردن شتافتن، شتابزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجال
تصویر استیجال
مهلت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبدال
تصویر استبدال
گرفتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبسال
تصویر استبسال
دلبه کشتن نهادن کشتن خواهی دل به مرگ نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبلال
تصویر استبلال
به خواهی بهبود جویی
فرهنگ لغت هوشیار
گران داشتن سنگین شدن گران خواستن گرانسنگی گرانبارگی سنگین شمردن گران داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجهال
تصویر استجهال
نادان شمردن نادان گرفتن کانادانی نادان شمردن، سبک داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحجاب
تصویر استحجاب
دربان گماردن، دربانی خواستن، در پرده خواهی پوشیده خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استئباط
تصویر استئباط
مغاک کندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استئثار
تصویر استئثار
نیکو خواست به خواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استئساد
تصویر استئساد
شیر نمایی شیری نمودن (شیر اسد)
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه کندن برکندن، برکنده گشتن برکندگی، درماندگی بیچارگی، بی چیزشدن بی چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
از سرگیری باز آغازی، باز دادرسی باز رسیدگی (در داد گستری)، بازآوری باز گفت (در چامه سرایی)
فرهنگ لغت هوشیار
در زنهارآمدن، زنهار خواستن، استوانیدن (استوانی اعتماد) زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعجال
تصویر استعجال
((اِ تِ))
کاری را به شتاب خواستن، به شتاب واداشتن، شتافتن، شتاب کردن، شتابزدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استجهال
تصویر استجهال
((اِ تِ))
خود را به نادانی زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استثقال
تصویر استثقال
((اِ تِ))
سنگین شمردن، گران داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استبدال
تصویر استبدال
((اِ تِ))
عوض کردن، بدل نمودن، چیزی را به جای چیزی دیگر خواستن
فرهنگ فارسی معین