جدول جو
جدول جو

معنی اسبال - جستجوی لغت در جدول جو

اسبال
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
فرهنگ لغت هوشیار
اسبال
((اِ))
باران باریدن، بسیار سخن گفتن بر کسی، جاری کردن، روان ساختن
تصویری از اسبال
تصویر اسبال
فرهنگ فارسی معین
اسبال
باریدن باران
تصویری از اسبال
تصویر اسبال
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخبال
تصویر اخبال
آیشت دهی: زمین را یک سال بکارند و سالی چند رها کنند تا نیرو گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجبال
تصویر اجبال
جمع جبل، کوه ها به کوه شدن کوه نوردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احبال
تصویر احبال
آبستن کردن، پژمردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذبال
تصویر اذبال
لاغرکردن پژ مراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسبغل
تصویر اسبغل
اسپغول اسفرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسباق
تصویر اسباق
جمع سبق، گرو بندها: آن چه بدان ها گرو بندند پیشی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسباغ
تصویر اسباغ
تمام گردانیدن نعمت بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
هفت شدن، فروگذاشتن، هفت ماهه زاییدن، انبوهی درندگان، به دایه دادن به دایه سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسباط
تصویر اسباط
جمع سبط، پسرها
فرهنگ لغت هوشیار
آسودگی آسودن، شنبگی که یهودان آیین شنبه را پاس دارند، خوابزمستانی زمخواب، جمع سبت، آسایش ها، روزگاران، شنبه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسباب
تصویر اسباب
جمع سبب، لوازم، آلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعال
تصویر اسعال
شادمانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سدل، پرده ها،، جمع سدل، سینه ریزها گردن بندها هشتن گیسو، هشتن دامن، به فراموشی سپردن فروهشتن فرو گذاشتن آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسحال
تصویر اسحال
جمع سحل، جامه ای از ریسمان یکتا بافته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلال
تصویر اسلال
بدگند دادن (بدگند رشوت) پاره دادن، شمشیرکشیدن، دزدی تاراج آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقال
تصویر اسقال
لاتینی تازی شده پیاز دشتی پیاز موش پیاز کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
شکم راندن توسط دارو، شکم روش، نام مریضی میباشد که فضولات معده پی درپی وبه شکل مایع جاری میشود، بیرون روی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سمله، لای آن چه تک تالاب گرد آید کاهیده ای اسمعیل از نام ها، آشتی دادن، کهن جامگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقبال
تصویر اقبال
(دخترانه و پسرانه)
خوشبختی، سعادت، در باور مردم آنچه باعث خوشبختی شود، بخت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اسهال
تصویر اسهال
شکم روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقبال
تصویر اقبال
بخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعبال
تصویر اعبال
درشت شدن، برگ آوردن، ستبرشاخگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطبال
تصویر اطبال
طبل، دهلها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقبال
تصویر اقبال
روی به چیزی آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبال
تصویر انبال
جمع نبل، تیرها تیر دادن، آموزش تیر اندازی، تیر راستبر گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقبال
تصویر اقبال
رو آوردن دولت، بخت، طالع، روی آوردن، پیش آمدن و روی آوردن به چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابسال
تصویر ابسال
به گرو دادن، گرو کردن، حرام کردن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسباط
تصویر اسباط
سبط ها، فرزندزادگان، نوادگان، نوه ها، جمع واژۀ سبط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسباب
تصویر اسباب
لوازم، ساز و برگ ها، وسایل مثلاً اسباب خانه، اسباب سفر، امکانات، لوازم مورد نیاز، سبب، ثروت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسباغ
تصویر اسباغ
((اِ))
تمام کردن نعمت بر کسی، زره فراخ پوشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسباط
تصویر اسباط
جمع سبط، پسران پسر و پسران دختر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسباب
تصویر اسباب
جمع سبب، سبب ها، علت ها، وسیله ها، لوازم، مال ها، دارایی ها، برگ و ساز، کالاها، متاع ها
فرهنگ فارسی معین