- اسبال
- خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
معنی اسبال - جستجوی لغت در جدول جو
- اسبال ((اِ))
- باران باریدن، بسیار سخن گفتن بر کسی، جاری کردن، روان ساختن
- اسبال
- باریدن باران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آیشت دهی: زمین را یک سال بکارند و سالی چند رها کنند تا نیرو گیرد
جمع جبل، کوه ها به کوه شدن کوه نوردی
آبستن کردن، پژمردگی
لاغرکردن پژ مراندن
اسپغول اسفرزه
جمع سبق، گرو بندها: آن چه بدان ها گرو بندند پیشی جستن
تمام گردانیدن نعمت بر کسی
هفت شدن، فروگذاشتن، هفت ماهه زاییدن، انبوهی درندگان، به دایه دادن به دایه سپردن
جمع سبط، پسرها
آسودگی آسودن، شنبگی که یهودان آیین شنبه را پاس دارند، خوابزمستانی زمخواب، جمع سبت، آسایش ها، روزگاران، شنبه ها
جمع سبب، لوازم، آلات
شادمانیدن
جمع سدل، پرده ها،، جمع سدل، سینه ریزها گردن بندها هشتن گیسو، هشتن دامن، به فراموشی سپردن فروهشتن فرو گذاشتن آویختن
جمع سحل، جامه ای از ریسمان یکتا بافته باشند
بدگند دادن (بدگند رشوت) پاره دادن، شمشیرکشیدن، دزدی تاراج آشکار
لاتینی تازی شده پیاز دشتی پیاز موش پیاز کوهی
شکم راندن توسط دارو، شکم روش، نام مریضی میباشد که فضولات معده پی درپی وبه شکل مایع جاری میشود، بیرون روی
جمع سمله، لای آن چه تک تالاب گرد آید کاهیده ای اسمعیل از نام ها، آشتی دادن، کهن جامگی
شکم روش
درشت شدن، برگ آوردن، ستبرشاخگی
طبل، دهلها
روی به چیزی آوردن
جمع نبل، تیرها تیر دادن، آموزش تیر اندازی، تیر راستبر گرداندن
رو آوردن دولت، بخت، طالع، روی آوردن، پیش آمدن و روی آوردن به چیزی
به گرو دادن، گرو کردن، حرام کردن چیزی
سبط ها، فرزندزادگان، نوادگان، نوه ها، جمع واژۀ سبط
لوازم، ساز و برگ ها، وسایل مثلاً اسباب خانه، اسباب سفر، امکانات، لوازم مورد نیاز، سبب، ثروت
جمع سبط، پسران پسر و پسران دختر
جمع سبب، سبب ها، علت ها، وسیله ها، لوازم، مال ها، دارایی ها، برگ و ساز، کالاها، متاع ها