بشش یک. شش یک، شش یک، جمع واژۀ سریر. تخت ها. اورنگها: ناداهم صارخ من بعد ما قبروا این الاسره و التیجان و الکلل. ، جمع واژۀ سرار. شکنهای کف دست و پیشانی. (منتهی الارب) (مؤید الفضلاء)
بشش یک. شش یک، شش یک، جَمعِ واژۀ سریر. تخت ها. اورنگها: ناداهم صارخ من بعد ما قبروا این الاسره و التیجان و الکلل. ، جَمعِ واژۀ سرار. شکنهای کف دست و پیشانی. (منتهی الارب) (مؤید الفضلاء)
یاقوت در ذیل ’اصبهان’ گوید: و قال حمزه بن الحسن، اصبهان اسم مشتق من الجندیه و ذلک ان لفظ اصبهان اذا ردّ الی اسمه بالفارسیه کان اسباهان و هی جمع اسباه و اسباه اسم للجند و الکلب و انما لزمهما هذان الاسمان و اشترکا فیهما لان افعالهما لفقت لاسمائهما فالکلب یسمی فی لغه سک و فی لغه اسباه و تخفف فیقال اسبه فعلی هذا جمعوا هذین الاسمین و سموا بهما بلدین کانا معدن الجند الاساوره فقالوا لاصبهان اسباهان و لسجستان سکان و سکستان
یاقوت در ذیل ’اصبهان’ گوید: و قال حمزه بن الحسن، اصبهان اسم مشتق من الجندیه و ذلک ان لفظ اصبهان اذا ردّ الی اسمه بالفارسیه کان اسباهان و هی جمع اسباه و اسباه اسم للجند و الکلب و انما لزمهما هذان الاسمان و اشترکا فیهما لان افعالهما لفقت لاسمائهما فالکلب یسمی فی لغه سک و فی لغه اسباه و تخفف فیقال اسبه فعلی هذا جمعوا هذین الاسمین و سموا بهما بلدین کانا معدن الجند الاساوره فقالوا لاصبهان اسباهان و لسجستان سکان و سکستان
جمع واژۀ سبع. هفت یکها. - اسباع قرآن، هفت سبع. قراء قدیم قرآن را هفت قسمت کرده در هر روز یک سبعو هر هفته یک بار قرآن را ختم میکرده اند: زین سحرسحرگهی که رانم مجموعۀ هفت سبع خوانم. نظامی. اگر خود هفت سبع از بر بخوانی چو آشفتی الف با تا ندانی. سعدی
جَمعِ واژۀ سُبع. هفت یکها. - اسباع قرآن، هفت سُبع. قراء قدیم قرآن را هفت قسمت کرده در هر روز یک سُبعو هر هفته یک بار قرآن را ختم میکرده اند: زین سحرسحرگهی که رانم مجموعۀ هفت سُبع خوانم. نظامی. اگر خود هفت سُبع از بر بخوانی چو آشفتی الف با تا ندانی. سعدی