گیاه خوش رنگ وبو، گیاه خوش بو، برای مثال تاپدید آمدت امسال خط غالیه بوی / غالیه خیره شد و زاهری و عنبر خوار (عمارۀ مروزی - شاعران بی دیوان - ۳۵۷)، بوی خوش
گیاه خوش رنگ وبو، گیاه خوش بو، برای مِثال تاپدید آمدت امسال خط غالیه بوی / غالیه خیره شد و زاهری و عنبر خوار (عمارۀ مروزی - شاعران بی دیوان - ۳۵۷)، بوی خوش
منسوب به زهراء ’مدینه السلطان بقرطبه’ ازبلاد مغرب. و ابوعلی حسین بن محمد بن احمد الغسانی الزهری بدان منسوب است. (از معجم البلدان). رجوع به زهراء و حسین... در همین لغت نامه و معجم البلدان شود
منسوب به زهراء ’مدینه السلطان بقرطبه’ ازبلاد مغرب. و ابوعلی حسین بن محمد بن احمد الغسانی الزهری بدان منسوب است. (از معجم البلدان). رجوع به زهراء و حسین... در همین لغت نامه و معجم البلدان شود
محمد بن سعد بن منیع الزهری. از مورخان ثقه و از حفاظ حدیث بود. در سال 168 هجری قمری در بصره متولد شد و در بغداد سکونت کرد و در همانجا بسال 230 هجری قمری درگذشت. او راست: طبقات الصحابه. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 899) محمد بن عبدالله بن عبدالرحیم الزهری. از حفاظ حدیث بود و بسال 249 هجری قمری درگذشت. او راست: الضعفا. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 925) عبدالله بن سعد الزهری. از اصحاب سیر و اخبار. کتاب فتوح خالد بن الولید از اوست. (ابن الندیم، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) احمد نباتی بن محمد مفرج. حافظ است. (منتهی الارب)
محمد بن سعد بن منیع الزهری. از مورخان ثقه و از حفاظ حدیث بود. در سال 168 هجری قمری در بصره متولد شد و در بغداد سکونت کرد و در همانجا بسال 230 هجری قمری درگذشت. او راست: طبقات الصحابه. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 899) محمد بن عبدالله بن عبدالرحیم الزهری. از حفاظ حدیث بود و بسال 249 هجری قمری درگذشت. او راست: الضعفا. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 925) عبدالله بن سعد الزهری. از اصحاب سیر و اخبار. کتاب فتوح خالد بن الولید از اوست. (ابن الندیم، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) احمد نباتی بن محمد مفرج. حافظ است. (منتهی الارب)
شیخ شهاب الدین محمود از مشایخ کبار آذربایجان و از ارادت کیشان رکن الدین سجاسی است. در مدرسه سرخاب تبریز سه چله ریاضات کشید و سپس در سجاس خدمت شیخ رکن الدین رسید و منظور نظر او قرار گرفت واو را به دامادی خود برگزید. بعد از آن به اهر بازگشت و به ارشاد مشغول شد و به درجۀ قطبی رسید و در همانجا درگذشت. مرقد وی زیارتگاه است. (از حاشیۀ شدالازار ص 312). و رجوع به صفوه الصفا ص 51 و 314 شود
شیخ شهاب الدین محمود از مشایخ کبار آذربایجان و از ارادت کیشان رکن الدین سجاسی است. در مدرسه سرخاب تبریز سه چله ریاضات کشید و سپس در سجاس خدمت شیخ رکن الدین رسید و منظور نظر او قرار گرفت واو را به دامادی خود برگزید. بعد از آن به اهر بازگشت و به ارشاد مشغول شد و به درجۀ قطبی رسید و در همانجا درگذشت. مرقد وی زیارتگاه است. (از حاشیۀ شدالازار ص 312). و رجوع به صفوه الصفا ص 51 و 314 شود
ابن عبداﷲ حرازی، از مردم روستا و قلعۀ حراز (یمن) . (منتهی الارب). و مؤلف تاج العروس گوید: حرازبن عوف بن عدی بطن من ذی الکلاع من حمیر و من نسله الحرازیون المحدثون و غیرهم، منهم ازهر الحرازی و غیره
ابن عبداﷲ حرازی، از مردم روستا و قلعۀ حراز (یمن) . (منتهی الارب). و مؤلف تاج العروس گوید: حرازبن عوف بن عدی بطن من ذی الکلاع من حمیر و من نسله الحرازیون المحدثون و غیرهم، منهم ازهر الحرازی و غیره
موضعی است بمسافت سه میلی طایف. عرجی گوید: یا دار عاتکه التی بالازهر او فوقه بقفا الکثیب الأعفر لم الق اهلک بعد عام لقیتهم یالیت أن لقاءهم لم یقدر. (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع).
موضعی است بمسافت سه میلی طایف. عرجی گوید: یا دار عاتکه التی بالازهر او فوقه بقفا الکثیب الأعفر لم الق اهلک بعد عام لقیتهم یالیت أن لقاءَهم لم یقدر. (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع).
منسوب به ازر جمع ازار و سمعانی گوید شاید منسوب الیه بفروش ازار اشتغال داشته است و منتسب بدان ابوالحسین سعدالله بن علی بن محمد الازری الحنفی است. (انساب) ، کندامویه برآوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). موی ریزۀ زرد برآوردن چوزه. (منتهی الارب). موی اول برآوردن جوزه
منسوب به اُزر جمع ازار و سمعانی گوید شاید منسوب الیه بفروش ازار اشتغال داشته است و منتسب بدان ابوالحسین سعدالله بن علی بن محمد الازری الحنفی است. (انساب) ، کندامویه برآوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). موی ریزۀ زرد برآوردن چوزه. (منتهی الارب). موی اول برآوردن جوزه
نعت تفضیلی از زهو. نازنده تر. متکبرتر. خودپسندتر. - امثال: ازهی من ثعلب. ازهی من ثور. ازهی من دیک. ازهی من ذباب. ازهی من طاوس. ازهی من غراب، لانه اذا مشی لایزال یختال و ینظر الی نفسه و قال: الج ّ لجاجاً من الخنفساء وازهی اذا ما مشی من غراب. ازهی من وعل، قیل هو الشاء الجبلی و زعموا ان اسمه مشتق من الوعله و هی الیقعه المنیفه من الجبل. (مجمع الامثال میدانی)
نعت تفضیلی از زهو. نازنده تر. متکبرتر. خودپسندتر. - امثال: ازهی من ثعلب. ازهی من ثور. ازهی من دیک. ازهی من ذباب. ازهی من طاوس. ازهی من غراب، لانه اذا مشی لایزال یختال و ینظر الی نفسه و قال: الج ّ لجاجاً من الخنفساء وازهی اذا ما مشی من غراب. ازهی من وعل، قیل هو الشاء الجبلی و زعموا ان اسمه مشتق من الوعله و هی الیقعه المنیفه من الجبل. (مجمع الامثال میدانی)
غالب بن علی زاهری مکنی به ابومسلم از مشایخ حدیث اسماعیل زاهری فرزند محمد بن احمد زاهری دندانقانی است. (از انساب سمعانی). و رجوع به زاهری (محمدبن) و زاهری (اسماعیل بن محمد) شود محمد بن سنان بن ظریف از فرزندان زاهربن عمرو مولای عمرو بن حمق است و نجاشی و دیگران از وی یاد کرده اند. (از اعیان الشیعه). و رجوع به ریحانه الادب شود محمد بن احمد بن محمد بن سنان (نوۀ محمد بن سنان) زاهری از محدثین است. (ریحانه الادب). و رجوع به زاهری (محمد بن سنان) شود
غالب بن علی زاهری مکنی به ابومسلم از مشایخ حدیث اسماعیل زاهری فرزند محمد بن احمد زاهری دندانقانی است. (از انساب سمعانی). و رجوع به زاهری (محمدبن) و زاهری (اسماعیل بن محمد) شود محمد بن سنان بن ظریف از فرزندان زاهربن عمرو مولای عمرو بن حمق است و نجاشی و دیگران از وی یاد کرده اند. (از اعیان الشیعه). و رجوع به ریحانه الادب شود محمد بن احمد بن محمد بن سنان (نوۀ محمد بن سنان) زاهری از محدثین است. (ریحانه الادب). و رجوع به زاهری (محمد بن سنان) شود
منسوب به زاهر و لقب جمعی از محدثان و فقها است که منسوب اند به زاهربن عمرو کندی مولای عمرو بن حمق یا زاهربن اسود صحابی و یا ابوعلی زاهر و یا وادی واقع میان مکه و تنعیم. رجوع به ذیل هر یک از این عناوین شود
منسوب به زاهر و لقب جمعی از محدثان و فقها است که منسوب اند به زاهربن عمرو کندی مولای عمرو بن حمق یا زاهربن اسود صحابی و یا ابوعلی زاهر و یا وادی واقع میان مکه و تنعیم. رجوع به ذیل هر یک از این عناوین شود
بصیغۀ تثنیه، ازهران. نیرین. ماه و خور. ماه و هور، درنگ کردن، پس ماندن. واپس ایستادن، لغزیدن، چنانکه قدم: ازحت القدم، جنبیدن، چنانکه رگ: ازح العرق. (منتهی الارب)
بصیغۀ تثنیه، اَزْهَران. نیرین. ماه و خور. ماه و هور، درنگ کردن، پس ماندن. واپس ایستادن، لغزیدن، چنانکه قدم: ازحت القدم، جنبیدن، چنانکه رگ: ازح العرق. (منتهی الارب)
صاحب الذریعه در ذیل دیوان اظهری قهپایه ای اصفهانی می نویسد وی کاتب بود و سرانجام به دیوانگی دچار شد و آنگاه پای وی را در گلاب شستند و در همانجا بخواب فرورفت و درگذشت. (از الذریعه قسم اول از ج 9). و نصرآبادی آرد: در اوایل گیوه کش بوده بعد از آن نویسندۀ عسس اصفهان شده و در آنجا جنون به هم رسانیده این ابیات را در عین حال جنون گفته. جلالای یقین تخلص نقل می کند که با سعیدای نقشبند همراه بودیم اظهری برخورد گفت می خواهم به خانه شخصی روم شما رفیق باشید. به اتفاق به خانه آن شخص رفتیم. گلاب طلب داشته درطشتی ریخت و پای خود را شسته پا در گلاب، گلاب به روی خود زده در همانجا خوابیده فوت شد. شعرش این است: لخت دل و خون جگر هرگه ز مژگان بگذرد کشتی به کشتی برخورد طوفان ز طوفان بگذرد. (از تذکرۀ نصرآبادی ص 412). رجوع به ص 413 همان مأخذ شود او را ساقی نامه است. صاحب کشف الظنون نام وی را آورده و گفته است ساقی نامۀ او در 129 بیت است. (از الذریعه ج 12 ص 103)
صاحب الذریعه در ذیل دیوان اظهری قهپایه ای اصفهانی می نویسد وی کاتب بود و سرانجام به دیوانگی دچار شد و آنگاه پای وی را در گلاب شستند و در همانجا بخواب فرورفت و درگذشت. (از الذریعه قسم اول از ج 9). و نصرآبادی آرد: در اوایل گیوه کش بوده بعد از آن نویسندۀ عسس اصفهان شده و در آنجا جنون به هم رسانیده این ابیات را در عین حال جنون گفته. جلالای یقین تخلص نقل می کند که با سعیدای نقشبند همراه بودیم اظهری برخورد گفت می خواهم به خانه شخصی روم شما رفیق باشید. به اتفاق به خانه آن شخص رفتیم. گلاب طلب داشته درطشتی ریخت و پای خود را شسته پا در گلاب، گلاب به روی خود زده در همانجا خوابیده فوت شد. شعرش این است: لخت دل و خون جگر هرگه ز مژگان بگذرد کشتی به کشتی برخورد طوفان ز طوفان بگذرد. (از تذکرۀ نصرآبادی ص 412). رجوع به ص 413 همان مأخذ شود او را ساقی نامه است. صاحب کشف الظنون نام وی را آورده و گفته است ساقی نامۀ او در 129 بیت است. (از الذریعه ج 12 ص 103)
بلغت بربری نام درختی است سطبر و خاردار، پوست آن سرخ و گنده میباشد، در دواها بکار برند. (برهان). دارشیشعان. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، پیش آمدن کسی را بوجهی که خود سلامت ماند و او را بفریبد. (از منتهی الارب) ، فراهم کردن، در مشقت انداختن کسی را، کم کردن مال. (منتهی الارب)
بلغت بربری نام درختی است سطبر و خاردار، پوست آن سرخ و گنده میباشد، در دواها بکار برند. (برهان). دارشیشعان. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، پیش آمدن کسی را بوجهی که خود سلامت ماند و او را بفریبد. (از منتهی الارب) ، فراهم کردن، در مشقت انداختن کسی را، کم کردن مال. (منتهی الارب)
اثیرالدین مفضل بن عمر فیلسوف ایرانی از مردم ابهر قزوین یا اصفهان. بقول ابن عبری در سال 661 هجری قمری و بقول دیگر در سال 663 هجری قمری وفات کرده است. وی صاحب چندین کتاب است از میان آنها دو کتاب بسیار معروف میباشد یکی ایساغوجی که بر آن شرحهائی نوشته اند و آن با شرح شمس الدین احمد فناری در قسطنطنیه بطبع رسیده است. دیگر هدایهالحکمه و مشهورترین شرح آن شرح میرحسین میبدی است که در کلکته و هم در طهران و لکنهو طبع شده است و مشروح تر از همه شرح آخوند ملاصدراست. ابهری سه رساله در هیئت و نجوم دارد. و در منطق سه ضرب در شکل رابع بر پنج ضرب ارسطو افزوده و برای سالبۀ جزئیه در بعض صور عکس ثابت کرده است. و قبل از او در منطق متابعت ارسطو میکردند منطقیین پس از وی ضروب منتجۀ شکل چهارم را به تبعیت وی هشت ضرب شمرده اند. رجوع به جوهرالنضید (احکام عکس) و کشف الظنون شود. و او راست تنزیل الأفکار فی تعدیل الأسرار و نکت فی علم الجدل. و حواشی مفید بر شرح ملخص کاتبی
اثیرالدین مفضل بن عمر فیلسوف ایرانی از مردم ابهر قزوین یا اصفهان. بقول ابن عبری در سال 661 هجری قمری و بقول دیگر در سال 663 هجری قمری وفات کرده است. وی صاحب چندین کتاب است از میان آنها دو کتاب بسیار معروف میباشد یکی ایساغوجی که بر آن شرحهائی نوشته اند و آن با شرح شمس الدین احمد فناری در قسطنطنیه بطبع رسیده است. دیگر هدایهالحکمه و مشهورترین شرح آن شرح میرحسین میبدی است که در کلکته و هم در طهران و لکنهو طبع شده است و مشروح تر از همه شرح آخوند ملاصدراست. ابهری سه رساله در هیئت و نجوم دارد. و در منطق سه ضرب در شکل رابع بر پنج ضرب ارسطو افزوده و برای سالبۀ جزئیه در بعض صور عکس ثابت کرده است. و قبل از او در منطق متابعت ارسطو میکردند منطقیین پس از وی ضروب منتجۀ شکل چهارم را به تبعیت وی هشت ضرب شمرده اند. رجوع به جوهرالنضید (احکام عکس) و کشف الظنون شود. و او راست تنزیل الأفکار فی تعدیل الأسرار و نکت فی علم الجدل. و حواشی مفید بر شرح ملخص کاتبی