- ازدهاد
- کوچک انگاشتن که شمردن
معنی ازدهاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افزایش یافتن، زیاد شدن
شتاب در رفتن، به زور تو رفتن، گزافه گفتن، درستگویی، دشمنی ورزیدن
شادمان شدن به چیزی، گردآوردن چیزی، در دل داشتن چیزی را، درخشیدن روی روشن گردیدن
سبک داشت دست کم گرفتن آسان گرفتن وا داشتن
زیاد شدن، افزون شدن، افزونی، افزایش
اندازه کردن
تجاهد، جهد کردن، کوشیدن، کوشش، سعی
آنکه دلی چون اژدها دارد قوی دل پر جرات
اژدها، ضحاک
آراسته شدن
دورکردن از جایی دور کردن
زیارت کردن
جفت گرفتن، زن گرفتن، شوهر کردن، زناشوئی، پیوند کردن
یکباره برداشتن ازدواج جفت جویی زناشویی شوهر کردن زن گرفتن پیوند دادن
پیشی گرفتن پیش افتادن، پراکندیدن، نزدیکی جستن نزدیک گردیدن
به گلو فرو بردن
به شوی فرستادن دختر به خانه شوی فرستادن، بار بلند کردن
گرانباری، راندن دور کردن، بریدن
هر دو شانه: شانه ها
کشت تخم افشانی
فرو خوردن به گلو بردن
کوچک داشت خرد شمردن، آک گرفتن (آک عیب)
انبوهی کردن، تزاحم
به سوی کسی رفتن گرایش چمیدن گام سنگین برداشتن
بازداشتن، بازایستادن، شکنجه دادن سگ را
بارکردن از پس راندن
کوشش، استادی
زناشویی، پیوند زناشویی، همسرگیری
انبوهی
شکستگی، ویرانی فرو ریختن
هم فشار آوردن جمعیت و هنگامه برپا کردن
پیمان بستن یک زن و مرد به صورت رسمی و دینی برای زندگی مشترک، زناشویی، جفت شدن،
در ادبیات در فن بدیع آوردن دو کلمۀ متشابه الآخر یا دو کلمۀ هم نویسه و مختلف المعنی در انتهای مصراع یا بیت مانند کلمات «گلنار»، «نار»، «مکار» و «کار»، برای مثالای ز لعل آتشینت در دل گلنار نار / غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار (غیاث اللغات - ازدواج) ،
در ادبیات در فن بدیع آوردن دو کلمۀ متشابه الآخر یا دو کلمۀ هم نویسه و مختلف المعنی در انتهای مصراع یا بیت مانند کلمات «گلنار»، «نار»، «مکار» و «کار»، برای مثال