جدول جو
جدول جو

معنی ازدجار

ازدجار
بازداشتن، بازایستادن، شکنجه دادن سگ را
تصویری از ازدجار
تصویر ازدجار
فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با ازدجار

ازدجار

ازدجار
بازداشتن. نهی کردن، فرستادن عروس ب خانه شوی. (منتهی الارب). ب خانه شوهر فرستادن زن را. فرستادن بیوک ب خانه داماد. زفاف. (زوزنی). زن ب خانه شوهر فرستادن، زن بخانه آوردن
لغت نامه دهخدا

ازدهار

ازدهار
شادمان شدن به چیزی، گردآوردن چیزی، در دل داشتن چیزی را، درخشیدن روی روشن گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

ازدفار

ازدفار
به شوی فرستادن دختر به خانه شوی فرستادن، بار بلند کردن
ازدفار
فرهنگ لغت هوشیار

ازدیار

ازدیار
ابن سلیمان بن داود بن عیسی مکنی بابی محمد الفارسی. وی از فقهای مذهب حجازیین و از متصوفه است. و ابونعیم اصفهانی گوید او در سنۀ 367 هجری قمری نزد ما آمد و حدیثی از او روایت کند. (ذکر اخبار اصبهان چ لیدن سال 1931ج 1 صص 231- 232). و این کلمه مخفف ایزدیار است
لغت نامه دهخدا

ازدهار

ازدهار
درخشیدن. روشن گردیدن: ازدهر الوجه. (منتهی الارب). ازدهر السراج، تلألأ و اضاء. (قطر المحیط).
لغت نامه دهخدا