جمع واژۀ رقبه، یا مار نر و مادۀ آن رقشاء است. ج، اراقم. (منتهی الأرب) : شیری که شهنشاه بدان شیر نهد روی از بیم شود موی بر او افعی ارقم. فرخی. مبارزان را گردد در آن زمین از بیم بدست نیزه و زوبین چو افعی ارقم. فرخی. خاقانیا ز عالم وحشت مجوی انس کانفاس عیسی از دم ارقم نیافت کس. خاقانی. با لطف کفش گرفت تریاق چون چشم گوزن، کام ارقم. خاقانی. عقرب ندانم امادارد مثال ارقم از رنگ خشت پخته سنگ رخام و مرمر. خاقانی. صد کاسه انگبین را یک قطره بس بود زان چاشنی که در بن دندان ارقم است. ظهیر فاریابی. خلاف حضرت تو موی کرده بر تن اعدا ز باد رمح تو افعی، ز بیم تیغ تو ارقم. امامی هروی
جَمعِ واژۀ رَقَبه، یا مار نر و مادۀ آن رقشاء است. ج، اَراقم. (منتهی الأرب) : شیری که شهنشاه بدان شیر نهد روی از بیم شود موی بر او افعی ارقم. فرخی. مبارزان را گردد در آن زمین از بیم بدست نیزه و زوبین چو افعی ارقم. فرخی. خاقانیا ز عالم وحشت مجوی انس کانفاس عیسی از دم ارقم نیافت کس. خاقانی. با لطف کفش گرفت تریاق چون چشم گوزن، کام ارقم. خاقانی. عقرب ندانم امادارد مثال ارقم از رنگ خشت پخته سنگ رخام و مرمر. خاقانی. صد کاسه انگبین را یک قطره بس بود زان چاشنی که در بن دندان ارقم است. ظهیر فاریابی. خلاف حضرت تو موی کرده بر تن اعدا ز باد رمح تو افعی، ز بیم تیغ تو ارقم. امامی هروی
کج، خمیده، به صورت کج مثلاً کمد را اریب گذاشته بود بر (به) اریب: به صورت مایل و کج، برای مثال یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی - مجمع الفرس - اریب)
کج، خمیده، به صورت کج مثلاً کمد را اریب گذاشته بود بر (به) اریب: به صورت مایل و کج، برای مِثال یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی - مجمع الفرس - اریب)
چهارقب، برای مثال هر شاه بیت من که در این طرز گفته ام / شاهان به گرد چارقب زر نوشته اند (نظام قاری - لغتنامه - چارقب)، دامن آلوده مکن چارقب هستی را / جامۀ عاریه را پاک نگه باید داشت (شفیع اثر - لغتنامه - چارقب)
چهارقب، برای مِثال هر شاه بیت من که در این طرز گفته ام / شاهان به گرد چارقب زر نوشته اند (نظام قاری - لغتنامه - چارقب)، دامن آلوده مکن چارقب هستی را / جامۀ عاریه را پاک نگه باید داشت (شفیع اثر - لغتنامه - چارقب)
پوشش مخصوص سلاطین توران. (آنندراج). نوعی از لباس امراء. (غیاث) : هر شاه بیت من که در این طرز گفته ام شاهان به گرد چارقب زر نوشته اند. نظام قاری. چارقب را بپادشاهی رخت کوس اقلیم پنجگانه زدند. نظام قاری. دامن آلوده مکن چارقب هستی را جامۀ عاریه را پاک نگه باید داشت. شفیع اثر (از آنندراج)
پوشش مخصوص سلاطین توران. (آنندراج). نوعی از لباس امراء. (غیاث) : هر شاه بیت من که در این طرز گفته ام شاهان به گرد چارقب زر نوشته اند. نظام قاری. چارقب را بپادشاهی رخت کوس اقلیم پنجگانه زدند. نظام قاری. دامن آلوده مکن چارقب هستی را جامۀ عاریه را پاک نگه باید داشت. شفیع اثر (از آنندراج)
چارتکه گونه ای جامه ویژه مهان و فرماندهان پارسی است نوعی از لباس پادشاهان و امرا: (دامن آلوده مکن چارقب هستی را جامه عاریه را پاک نگه باید داشت) (شفیع اثر) توضیح این کلمه را مولف غیاث ترکی دانسته ولی در فرهنگ نظام (قب) عربی (پاره های درون جیب پیراهن) محسوب شده و همین صحیح مینماید. برخی (چارقد) را محرف همین کلمه دانند
چارتکه گونه ای جامه ویژه مهان و فرماندهان پارسی است نوعی از لباس پادشاهان و امرا: (دامن آلوده مکن چارقب هستی را جامه عاریه را پاک نگه باید داشت) (شفیع اثر) توضیح این کلمه را مولف غیاث ترکی دانسته ولی در فرهنگ نظام (قب) عربی (پاره های درون جیب پیراهن) محسوب شده و همین صحیح مینماید. برخی (چارقد) را محرف همین کلمه دانند