جدول جو
جدول جو

معنی ارقانیا - جستجوی لغت در جدول جو

ارقانیا
(اِ)
نام بحر خزر. بحر آبسکون. بحر جرجان. دریای مازندران. و ارسطاطالیس آنرا ارقانیا نامیده. (معجم البلدان از ابوریحان) (تاج العروس از ابوریحان) : ولکن اشتهاره عندنا بالخزر و عندالاوائل بجرجان و سماه بطلمیوس بحر ارقانیا. (التفهیم عربی). ولکن (پیش ما) به خزر معروفست و پیشینگان او را به گرگان دانستند و بطلمیوس او را دریای ارقانیا خواند. (التفهیم فارسی تألیف بیرونی ص 170). بطلمیوس حکیم، بحرخزر را ارقانیا گفته و دور آنرا هزار فرسنگ دانسته، نیز شاعری یونانی در مائۀ چهارم قبل از میلاد وی چند هجویّه و کتابی موسوم به ((بحث اشیاء)) کرده است: ارقلیس هذا کان شاعراً من شعراء یونان و کان قد عمل اشعاراً و ذکر فیها هذا الجبّار (ذیونوسیوس) و وصفه و لحن تلک الاشعار و جعلها فی هیاکل جزیره صقلیّه یذکر بها فی کل وقت. (تاریخ الحکمای قفطی صص 21- 22). رجوع به ارخلاوس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارتاریا
تصویر ارتاریا
(پسرانه)
آریایی درستکار، ارتا آریا، مرکب از آرتا (راستی و درستی) + آریا، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گردانیا
تصویر گردانیا
گردانیه، گوشه ای در دستگاه نوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بروانیا
تصویر بروانیا
فاشرا، گیاهی خاردار با تارهایی شبیه تاک و میوه ای سرخ رنگ و خوشه دار به اندازۀ نخود که به گیاهان و اشیای نزدیک خود می پیچد و مصرف دارویی دارد
سپیدتاک، سپیتاک، سفیدتاک، سیاه دارو، ماردارو، هزارشاخ، هزارکشان، هزارجشان، هزارافشان، ارجالون
فرهنگ فارسی عمید
(بَرْ)
به لغت یونانی رستنیی باشد که مانند عشقه بر درختها پیچد و میوۀ آن شبیه به انگور است، بجهت دباغت کردن چرم بکار آید و آنرا به عربی حالق الشعر خوانند چه از آن ریشه ها آویزان می باشد و باین سبب هزارافشان گویندش. (برهان). به یونانی فاشرا است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (اختیارات بدیعی) (مخزن الادویه). کرم دشتی. کرمهالبیضاء
لغت نامه دهخدا
بیونانی لاجورد است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شهر قدیم آسیای صغیر (بیثینیا) که امروز آنرا ارگلی گویند و دارای 8000 تن سکنه است: و عند ما کان (فیثاغورس) فی اراقلیا کان مرابطاً لملکها و لما صار الی بابل... (عیون الانباء ج 1 ص 38).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ناحیه ای در جنوب یونان قدیم، در بخش مرکزی پل پنز: ینبت (الجاوشیر) فی البلاد التی یقال لها بوطیا و بالمدینه التی یقال لها فزفیس من البلاد التی یقال لها ارقادیا. (ابن البیطار). و تزوّج امرأتین احداهما یقال لها الستانیا من بلاد ارقادیا... (تاریخ الحکماء قفطی چ لیبسک ص 23) ، ارقطاط عرفج، برگ برآوردن گرفتن شوره طاق. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گردانیا
تصویر گردانیا
نوایی است از موسیقی قدیم و آن آواز دوم از شش آواز قدیم بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
فرانسوی اندامیک
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده هزار افشان از گیاهان گیاهی است که مانند عشقه بر درختها پیچد. میوه آن شبیه بانگور است و جهت دباغت بکار برند حالق الشعر هزار افشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
((اُ))
اندامی، عضوی، مربوط به اندام، آلی (شیمی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
اندام وار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
عضويٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
Organic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
organique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
אורגני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
ارگینک
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
জৈবিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
asilia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
organik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
유기적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
有機的
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
organisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
जैविक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
organik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
ออร์แกนิก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
orgánico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
organico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
有机的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
organiczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
органічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
organisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
органический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ارگانیک
تصویر ارگانیک
orgânico
دیکشنری فارسی به پرتغالی