جوی آب. رودخانه. (ب-رهان) (آنندراج). ارغا. (جهانگیری) (برهان) : فرازش پراز خون چو کوه طبرخون نشیبش ز اشکم چو ارغاب و آغر. عمعق. ز هر دو دیده دو ارغاب خون شده ست روان. سوزنی. آنکه از عشوه های او ارغاب میدهد تشنه را فریب سراب. سیف (از فرهنگ رشیدی)
جوی آب. رودخانه. (ب-رهان) (آنندراج). ارغا. (جهانگیری) (برهان) : فرازش پراز خون چو کوه طبرخون نشیبش ز اشکم چو ارغاب و آغر. عمعق. ز هر دو دیده دو ارغاب خون شده ست روان. سوزنی. آنکه از عشوه های او ارغاب میدهد تشنه را فریب سراب. سیف (از فرهنگ رشیدی)
رئیس، بزرگ، کارفرما، آقا، مخدوم، سرور، صاحب، مالک، عنوانی احترام آمیز برای برخی از بزرگان زردشتی مثلاً ارباب جمشید، صاحبان، جمع ربّ، ربّ فقط در معنی ۶ و ۷ به صورت جمع به کار می رود
رئیس، بزرگ، کارفرما، آقا، مخدوم، سَرور، صاحب، مالک، عنوانی احترام آمیز برای برخی از بزرگان زردشتی مثلاً ارباب جمشید، صاحبان، جمعِ رَبّ، رَبّ فقط در معنی ۶ و ۷ به صورت جمع به کار می رود
جمع رب، درفارسی آن راتک (مفرد) به کار می برند دارنده خداوند گار روستاخاوند خداوندان، جمع رب. (در عربی معنی ارباب صاحبان و پرورش دهندگان است اما در فارسی بمعنی شخص بزرگ و دارنده و مالک بکار میرود و در بسیاری موارد صورت مفرد به آن میدهد و بار دیگر به (ان) جمعش می بندند: اربابان) خداوندگار، مالک (مقابل رعیت یا دهقان) دارنده، آقا (مقابل نوکر)، یا ارباب انواع، جمع رب النوع یا ارباب رجوع. رجوع کنندگان
جمع رب، درفارسی آن راتک (مفرد) به کار می برند دارنده خداوند گار روستاخاوند خداوندان، جمع رب. (در عربی معنی ارباب صاحبان و پرورش دهندگان است اما در فارسی بمعنی شخص بزرگ و دارنده و مالک بکار میرود و در بسیاری موارد صورت مفرد به آن میدهد و بار دیگر به (ان) جمعش می بندند: اربابان) خداوندگار، مالک (مقابل رعیت یا دهقان) دارنده، آقا (مقابل نوکر)، یا ارباب انواع، جمع رب النوع یا ارباب رجوع. رجوع کنندگان