جدول جو
جدول جو

معنی ارعاب - جستجوی لغت در جدول جو

ارعاب
ترسانیدن
تصویری از ارعاب
تصویر ارعاب
فرهنگ لغت هوشیار
ارعاب
ترساندن
تصویری از ارعاب
تصویر ارعاب
فرهنگ واژه فارسی سره
ارعاب
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
تصویری از ارعاب
تصویر ارعاب
فرهنگ فارسی عمید
ارعاب
((اِ))
به رعب و هراس افکندن
تصویری از ارعاب
تصویر ارعاب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتعاب
تصویر اتعاب
جمع رنجها، تعب در رنج انداختن در رنج انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارساب
تصویر ارساب
به گودی نشستن چشم گود چشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتاب
تصویر ارتاب
سوده شدن و ریختن سوده ریزی، گدایی دربی نیازی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رب، درفارسی آن راتک (مفرد) به کار می برند دارنده خداوند گار روستاخاوند خداوندان، جمع رب. (در عربی معنی ارباب صاحبان و پرورش دهندگان است اما در فارسی بمعنی شخص بزرگ و دارنده و مالک بکار میرود و در بسیاری موارد صورت مفرد به آن میدهد و بار دیگر به (ان) جمعش می بندند: اربابان) خداوندگار، مالک (مقابل رعیت یا دهقان) دارنده، آقا (مقابل نوکر)، یا ارباب انواع، جمع رب النوع یا ارباب رجوع. رجوع کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجاب
تصویر ارجاب
ترسیدن، بزرگداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ترسیدن هراسیدن بیم یافتن بیمناکی نهازیدن (واهمه کردن) ترسیدن هراسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکاب
تصویر ارکاب
برنشاندن سوار گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغاب
تصویر ارغاب
جوی آب، رودخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارعان
تصویر ارعان
رعنا گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارعام
تصویر ارعام
نزاریدن گوسپندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارعاف
تصویر ارعاف
خون دماغ شدن، شتابانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارعاش
تصویر ارعاش
لرزانیدن به لرزه در آوردن ناتوان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارعاس
تصویر ارعاس
لرزانیدن، لرزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رطب، خرمای تازه وتر تازه خرماها نو خرماها رسیدن خرما، ترکردن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارهاب
تصویر ارهاب
ترساندن، شترسواری برشتر خسته نشستن ترسانیدن دچار هراس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعاب
تصویر اسعاب
گرسنگی دادن، گرسنه شدن گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
دشوار شدن، دشوار یافتن، سختی دیدن دشوار شدن سخت شدن، دشوار یافتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشعاب
تصویر اشعاب
مردن، پدرود، رفت بی بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارباب
تصویر ارباب
سالار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعراب
تصویر اعراب
تازیان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعراب
تصویر اعراب
آشکار کردن، روشن گردانیدن، اصلاح کردن، نیکو ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از العاب
تصویر العاب
بازی کردن، واداشتن به بازی یا اسباب بازی آوردن برای دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکعاب
تصویر اکعاب
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترعاب
تصویر ترعاب
ترسانیدن، ترعیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعراب
تصویر اعراب
اعرابی، عرب ها، تازیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتعاب
تصویر اتعاب
در رنج انداختن، مانده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارعاد
تصویر ارعاد
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعراب
تصویر اعراب
آشکار و روشن ساختن، فصیح سخن گفتن، درست بیان کردن، کلمۀ عجمی را عربی کردن، حرکات حروف یا کلمات (فتحه، کسره، ضمه، مد و تشدید) که در بالا یا زیر کلمات قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارباب
تصویر ارباب
رئیس، بزرگ، کارفرما، آقا، مخدوم، سرور، صاحب، مالک، عنوانی احترام آمیز برای برخی از بزرگان زردشتی مثلاً ارباب جمشید، صاحبان، جمع ربّ، ربّ فقط در معنی ۶ و ۷ به صورت جمع به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارغاب
تصویر ارغاب
جوی آب، رود، ارغا، ارغاو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارعاء
تصویر ارعاء
((اِ))
رویانیدن گیاه، چرانیدن ستور، گوش دادن به سخن کسی، بخشودن، شرم داشتن
فرهنگ فارسی معین