جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اتعاب

اتعاب

اتعاب
رنجانیدن. (زوزنی). در رنج انداختن. رنج افکندن. مانده کردن. مانده گردانیدن. در تعب انداختن: قاآن از اِتعاب ذات خود مستغنی شد و عمال و کتبه بنواحی که مسلّم بود نامزد شدند. (جهانگشای جوینی) ، چرکین کردن، گرسنه کردن، عیبناک کردن
لغت نامه دهخدا

اتعاب

اتعاب
جَمعِ واژۀ تعب. رنجها، دندان برآمدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). دندان برآوردن. اِدِّغار. اِثّغار
لغت نامه دهخدا

ارتعاب

ارتعاب
ترسیدن هراسیدن بیم یافتن بیمناکی نهازیدن (واهمه کردن) ترسیدن هراسیدن
فرهنگ لغت هوشیار