- ارشاد
- راه راست نمودن راه نمودن راه نمودن راه راست نمودن راه به حق نمودن به حق و درستی رهنمونی کردن، راهنمایی هدایت مقابل راهنمایی هدایت مقابل اضل، جمع ارشادات
معنی ارشاد - جستجوی لغت در جدول جو
- ارشاد (پسرانه)
- راهنمایی، هدایت
- ارشاد
- راهنمایی
- ارشاد
- هدایت کردن به راه راست، راهنمایی کردن
- ارشاد ((اِ))
- راهنمایی کردن، راه درست را نشان دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
لرزانیدن
آماده چیزی شدن، محیا ساختن، چشم داشتن، انتظار
درخشیدن آذرخش، مهر کردن خنور، برگ کردن
تیزنگریستن، تیرانداختن، گردن دراز کردن، آشکارساختن
مکیدن آب مکیدن
ریزه باریدن، خوی کردن اسپ، چکیدن چربی
خوی کردن، عرق کردن
تیره رنگی، ماندگاری
شاخه خوابانی
یاری دادن، چیزی بخشیدن، زین ساختن
فراخسالی (رودر روی خشکسالی)، خوشگذرانی، فراخروزی
نرم رفتن، نرم راندن، مولش دادن
درویشی بی چیزی، شیردهی دام، دام میری، دردناک کردن ارماس به خاک سپردن به گور سپردن
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بسیار دانا، بسیار هوشمند، (به فتحه الف و کسره یا سکون ر) مرکب از ارش به معنای عاقل و دانا + ان پسوند کثرت یا مداومت، نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
تعریف کردن گشمده را
آفتاب، خورشید
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن