- ارزب
- کوتاه و کلان، کس گنده (کس زهار زن)
معنی ارزب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کلوخ کوب
مورب
پیمانه بزرگ
منسوب به ارز مربوط به ارز. یا معامت ارزی. معامله ها و خرید و فروشهایی که در کار اوراق و اسناد بها دار بانکی صورت میگیرد
معرب ارژن، چوبی که از وی عصا بسازند، یکی از غلات
قیمت، بها، ارز، ارج، شایستگی، زیبندگی، قابلیت، قدر
کلان زانو، جمع رکب، شترسواران اسب سواران
گردن کلفت
ترتر نم دارتر
خردمند، عاقل، زیرک، دانا
سرگردان، تن آسایی
خرگوش
مرد تنها، بی زن، گواراتر
بها، قیمت، اهمیت، شایستگی، در علم جامعه شناسی معیارهای مشترک در جامعه برای ارزیابی مناسبات فرهنگی، قدر، مرتبه
از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی، شامل ۱۲ ستاره، در علم زیست شناسی خرگوش
کج، خمیده، به صورت کج مثلاً کمد را اریب گذاشته بود
بر (به) اریب: به صورت مایل و کج، برای مثال یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی - مجمع الفرس - اریب)
بر (به) اریب: به صورت مایل و کج،
عاقل، دانا، خردمند، متدبّر، متفکّر، فروهیده، نیکورای، داناسر، بخرد، صاحب خرد، فرزانه، راد، خردور، پیردل، لبیب، فرزان، خردومند، خردپیشه، حصیف
گیاهی از تیرۀ گندمیان با بوتۀ کوچک، ساقه های کوتاه و نازک و دانه های ریز که بیشتر خوراک پرندگان است و گاهی از آرد آن نان می پزند، دخن، تنگس، الم
چیزی که با آن دیوار و سقف را اندود می کنند مانند کاهگل و گچ، برای مثال پنبه به گوش اندر آ کند ز تو ممدوح / پنبه چه گویم که ارزه ریزد و از ریز (سوزنی - ۵۵ حاشیه)
((اَ زَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی از تیره گندمیان دارای ساقه های کوتاه و دانه های ریز، دانه های آن را بیشتر به طیور می دهند، غالباً بعد از برداشت حاصل جو و گندم کاشته می شود
خردمند، زیرک، دانا
Value
ценность
вартість
wartość
valor
valore