جدول جو
جدول جو

معنی ارخی - جستجوی لغت در جدول جو

ارخی
(اَ خا)
نعت تفضیلی از رخو. سست تر: اللحم ارخی من العصب و الوتر و الغشاء. (ابوعلی سینا)
لغت نامه دهخدا
ارخی
(اُ خی ی)
گاو نر جوان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارنی
تصویر ارنی
بنمایان مرا، اشاره به آیۀ ربّ ارنی انظر الیک در سوره اعراف آیّه ۱۴۳ به معنای پروردگارا خود را به من بنما تا به تو بنگرم که جواب آمد لن ترانی به معنای هرگز مرا نمی بینی برای مثال با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم / همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم (حافظ - ۷۴۸) ، چو رسی به کوه سینا، ارنی مگوی و بگذر / که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اردی
تصویر اردی
اردیبهشت، برای مثال دی و اردی و بهمن و فرودین / همیشه پر از لاله باشد زمین (فردوسی - مجمع الفرس - اردی)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارسی
تصویر ارسی
مربوط به روسیه، تهیه شده در روسیه، روسی، نوعی کفش پاشنه دار مردانه یا زنانه، نوعی در یا پنجره با شیشه های مشبک رنگی که رو به حیاط باز می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برخی
تصویر برخی
بعضی، پاره ای، قسمتی
قربانی، فدایی
فرهنگ فارسی عمید
(اُ خی یَ)
بچۀ بز کوهی. ولدالایل و الایل گوزن، یعنی بز کوهی. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارخش
تصویر ارخش
خورشید آفتاب هور هورخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارخم
تصویر ارخم
تن سیاه و سر سپید (از گونه های اسپ) سیاسپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارخیه
تصویر ارخیه
فرو هشته هر چه فرو انداخته شود از پرده و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
سست کن سستار، نرمار، سست، نرم سست کننده، دارویی را گویند که بقوت حرارت و رطوبت خود قوام اعضای کثیفه المسام را نرم و مسامات آنرا وسیز بگرداند تا آنکه بسهولت و آسانی فضول مجتمعه و محتبسه در آنها دفع شود مانند ضماد شوید (شبت) و بذرکتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرخی
تصویر کرخی
خشکی، صلابت، درشتی، بی حسی و بی خبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرخی
تصویر صرخی
سرخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارضی
تصویر ارضی
خاکی، بری، زمینی، مکعب
فرهنگ لغت هوشیار
مدور مانند چرخ گرد مثل چرخ، هر چیز که بچرخد، جامه نازک ابریشمی، نوعی از اطلس، هر چیز که آنرا استادان ریخته گر و مسگر چرخ کرده باشند، مستراح ادبخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخی
تصویر برخی
فدا شدن، قربان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخی
تصویر سرخی
سرخ بودن، رنگ سرخ، شهاب صاعقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمی
تصویر ارمی
منسوب به ارم زبان منسوب به قوم ارم زبان قدیم سوریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربی
تصویر اربی
زیاده، زیادتر
فرهنگ لغت هوشیار
روسی اهل روسیه از مردم روسیه، کفش پاپوش قسمی کفش پاشنه دار نوعی کفش که از چرم دوزند، نوعی در قدیمی که دارای چهار چوب مخصوص بوده و آن در داخل چهار چوب حرکت میکرد و با پایین و با رفتن باز و بسته میشد قسمی در برای اطاق که عمودی باز و بسته میشود، گاه از باب تسمیه کل باسم جز اطاقی را که دارای چنین درهایی است (ارسی) نامند. یا قند ارسی. قند روسی نوعی قند که از روسیه میاورند. روسی کفش کفش پاشنه دار (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
بنما مرا موسی به خدا گفت بنمامرا دیدار خود (جمله فعلی مرکب از: ار امر حاضر از ارائه ن (وقایه) امر حاضر یاء ضمیر مفعولی) بنمایان مرا، نشان من بده، (ماخوذ از آیه 139 سوره 7 اعراف: رب ارنی انظر الیک. قول موسی خطاب به باری تعالی در کوه سینا: آفریدگار، خود را بمن تا بر تو بنگرم)، در نظم فارسی گاه بضرورت ارنی بسکون راء آمده است: موسی ازین جام تهی دید دست شیشه بکه پایه ارنی شکست. (نظامی) جمله کفها در دعا افراخته نغمه ارنی بهم در ساخته. (مثنوی) یا ارنی گفتن، جمله ارنی را بر زبان آوردن (همچون موسی) : چر رسی بکوه سینا ارنی نگفته بگذر که نیرزد این تمنا بجواب لن ترانی. یا ارضعی گوی. ارنی گوینده آنکه جمله ارنی را بر زمان راند، موسی (ع) : لن ترانی همه را دیده امید بدوخت ارنی گوی همان منتظر دیدار است. (وحشی بافقی)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به ارز مربوط به ارز. یا معامت ارزی. معامله ها و خرید و فروشهایی که در کار اوراق و اسناد بها دار بانکی صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسخی
تصویر اسخی
بخشنده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارثی
تصویر ارثی
مرده ریگی مانداکی رخنیک منسوب به ارث موروثی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکی
تصویر ارکی
ناتوان تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقی
تصویر ارقی
شیرخشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارفی
تصویر ارفی
بزرگ گوش پیلگوش شیر آهو مرز گذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارخش
تصویر ارخش
((اُ یا اَ رَ))
خورشید، آفتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخری
تصویر اخری
((اُ را))
دیگر، پسین، آخرت، جهان دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برخی
تصویر برخی
((بَ))
بعضی، اندکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برخی
تصویر برخی
فدا، فدایی، قربان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چرخی
تصویر چرخی
((چَ))
جامه نازک ابریشمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرخی
تصویر مرخی
((مُ رَ خّ))
سست کننده، دارویی را گویند که به قوت حرارت و رطوبت خود قوام اعضای کثیفه المسام را نرم و مسامات آن را وسیع بگرداند تا آن که به سهولت و آسانی فضول مجتمعه و محتبسه در آن ها دفع شود، مانند ضماد شوید (شبت) و بذر کتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارسی
تصویر ارسی
((اُ رُ))
قسمی کفش پاشنه دار، نوعی در یا پنجره مشبک که رو به حیاط باز می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برخی
تصویر برخی
بعضی
فرهنگ واژه فارسی سره