جدول جو
جدول جو

معنی ارتکان - جستجوی لغت در جدول جو

ارتکان(اَ تَ)
بلغت فارسی سنگ ریزه های سبکی است زردرنگ و کوچک. محرق او لطیف و طلاء او باآب گشنیز و مانند او جهت اورام حاره و با محللات جهت بردن گوشت زیاده و با قیروطی جهت رویانیدن گوشت و با مدرّات جهت ریزانیدن حصاه نافع است و اجتناب از خوردن او اولی است. (تحفۀ حکیم مؤمن). اخرا. ارتکین. و رجوع بترجمه ابن بیطار (لکلرک) ج 1 ص 49 شود
لغت نامه دهخدا
ارتکان(کامْ)
آرمیدن، جنبیدن قوم در مجلس برای برخاستن یا برای خصومت، اضطراب کردن. مضطرب بودن از زخم. (تاج المصادر بیهقی). پریشان حال شدن از زخم. طپیدن از زخم یعنی ضرب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارشکان
تصویر ارشکان
(پسرانه)
لقب چند تن از پادشاهان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
ظرف کوچک استوانه ای و شیشه ای یا بلوری برای خوردن چای و مایعات دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
انجام دادن کاری، به ویژه کاری نامشروع، سر زدن گناه از کسی، گناه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتهان
تصویر ارتهان
به گرو گرفتن، گرو کردن، گروگان گیری
فرهنگ فارسی عمید
بر کمان بودن، ایستاشدن (ایستا ثابت)، برجستن سرخرگ ثابت شدن، یا ارتکاز برقوس. گوشه کمال بر زمین نهاده بر آن تکیه کردن (برای برخواستن) بر کمان تکیه کردن کمان را بر زمین فرو برده ایستادن، یا ارتکاز عرق. بر جستن رگ پریدن رگ
فرهنگ لغت هوشیار
گروستاندن، گروکردن، گروگان گرفتن گرو گرفتن گروستاندن گرو کردن به گرو گان گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتدان
تصویر ارتدان
دوک و دوکدان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکان
تصویر استکان
ظرفی که در آن چای میاشامند، پیاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتکاس
تصویر ارتکاس
نگونسازی افتادن برآمدن پستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتکاف
تصویر ارتکاف
برف نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتکام
تصویر ارتکام
بر هم نشستن، انبوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
گناه و معصیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
((اِ تِ))
ظرف کوچک استوانه ای شکل از جنس شیشه یا بلور که معمولاً جهت نوشیدن چای به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
((اِ تِ))
انجام دادن، اقدام به کاری نامشروع کردن، کاری برخلاف قانون انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتکاز
تصویر ارتکاز
((اِ تِ))
ثابت شدن
ارتکاز بر قوس: کمان را بر زمین فرو برده ایستادن
ارتکاز عرق: برجستن رگ، پریدن رگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتهان
تصویر ارتهان
((اِ تِ))
گرو گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
Perpetration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
perpétration
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
犯行
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
בִּיצוּעַ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
अपराध
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
pelaksanaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
การกระทำผิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
begaan
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
Begehung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
perpetración
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
perpetrazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
perpetração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
犯罪行为
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
popełnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
здійснення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
совершение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ارتکاب
تصویر ارتکاب
범행
دیکشنری فارسی به کره ای