جدول جو
جدول جو

معنی ارتکاز

ارتکاز((اِ تِ))
ثابت شدن
ارتکاز بر قوس: کمان را بر زمین فرو برده ایستادن
ارتکاز عرق: برجستن رگ، پریدن رگ
تصویری از ارتکاز
تصویر ارتکاز
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ارتکاز

ارتکاز

ارتکاز
بر کمان بودن، ایستاشدن (ایستا ثابت)، برجستن سرخرگ ثابت شدن، یا ارتکاز برقوس. گوشه کمال بر زمین نهاده بر آن تکیه کردن (برای برخواستن) بر کمان تکیه کردن کمان را بر زمین فرو برده ایستادن، یا ارتکاز عرق. بر جستن رگ پریدن رگ
فرهنگ لغت هوشیار

ارتکاب

ارتکاب
انجام دادن کاری، به ویژه کاری نامشروع، سر زدن گناه از کسی، گناه کردن
ارتکاب
فرهنگ فارسی عمید