جدول جو
جدول جو

معنی ارتماسی - جستجوی لغت در جدول جو

ارتماسی(اِ تِ)
منسوب به ارتماس.
- غسل ارتماسی، فرورفتن در آب کر یا جاری بقصد غسل. غسلی که تمام سرو تن یکبار در آب فروبرند. مقابل غسل ترتیبی
لغت نامه دهخدا
ارتماسی
غسل ارتماسی، فرو رفتن در آب کریا جاری به قصد غسل
تصویری از ارتماسی
تصویر ارتماسی
فرهنگ لغت هوشیار
ارتماسی
منسوب به ارتماس
غسل ارتماسی: فرو رفتن در آب کر یا جاری به قصد غسل، نوعی از غسل که در آن تمام تن و سر را به نیت غسل یکباره در آب فرو برند، مقابل غسل ترتیبی
تصویری از ارتماسی
تصویر ارتماسی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
مربوط به اجتماع، خوش برخورد و آداب دان مثلاً آدم اجتماعی، در علوم سیاسی سوسیالیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتماس
تصویر ارتماس
سراپا فرو رفتن در آب
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی نظریه ای که اطاعت کامل از تعلیمات را واجب می داند و هیچ گونه تغییری را نمی پذیرد، مربوط به ارتودکس
فرهنگ فارسی عمید
(وُ)
به آب فروشدن. (منتهی الارب). فروشدن در آب. اغتماس. انغماس. غمس. در آب غوطه خوردن
لغت نامه دهخدا
آبفرویی به آب فروشدن سربه زیرآب فروبردن به آب فرو شدن فرو شدن در آب در آب غوطه خوردن به یک باره در آب فرو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی مردمی چپیرگی، خوگر دمساز منسوب به اجتماع مقابل فردی. کاری که به اجتماع و به همگان بستگی داشته باشد آنچه مربوط بگروهی باشد که با هم زندگی میکنند مانند موء سسات فرهنگی بهداشتی اقتصادی سیاسی تعاونی و مانند آنها، کسی که با آداب و رسوم همگانی آشنا و دمساز است، طرفدار اجتماع سوسیالیست. یا کارهای اجتماعی. کارهایی که بسود اجتماع مردم صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتمالی
تصویر احتمالی
محتمل کاری یا پیشامدی که وقوع آن مورد تصور باشد
فرهنگ لغت هوشیار
واپس گرا کهنه پرست منسوب به ارتجاع: حالت ارتجاعی، آنکه به بازگشت به اصول پیشین معتقداست آن که با جهش و پیشرفت مخالف باشد فکر و قانون و اصلی که در جهت حفظ وضع کهنه و پیشین و پایمال کردن نظام و اصول نو و مترقی جریان داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
پیوندی پیوستک منسوب به ارتباط آنچه بستگی به ارتباط داشته باشد، پیوندگاهی. یا وسایل ارتباطی. وسیله هایی که میان دو نقطه یا میان دو کس ارتباط و پیوند برقرار میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاعی
تصویر ارتجاعی
منسوب به ارتجاع، حالت ارتجاعی، آن که به بازگشت به اصول پیشین معتقد است، آن که با جهش و پیشرفت مخالف باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
همگانی، عمومی، کسی که آداب معاشرت را می داند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتباطی
تصویر ارتباطی
منسوب به ارتباط، آن چه که بستگی به ارتباط داشته باشد، ویژگی آن چه که با آن ارتباط برقرار می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتماس
تصویر ارتماس
((اِ تِ))
به آب فرو شدن، در آب غوطه خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتباطی
تصویر ارتباطی
رسانشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
همبودی، همبودین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارتجاعی
تصویر ارتجاعی
واپسگرایانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارتباطی
تصویر ارتباطی
Communicative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احتمالی
تصویر احتمالی
Likely, Probabilistic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
Communal, Gregarious, Sociable, Social
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احتمالی
تصویر احتمالی
ймовірний , ймовірнісний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ارتباطی
تصویر ارتباطی
komunikatywny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
wspólnotowy, towarzyski, społeczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از احتمالی
تصویر احتمالی
prawdopodobny, probabilistyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
комунальний , комунікабельний , товариський , соціальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ارتباطی
تصویر ارتباطی
kommunikativ
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ارتباطی
تصویر ارتباطی
комунікабельний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
gemeinschaftlich, gesellig, sozial
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از احتمالی
تصویر احتمالی
wahrscheinlich, probabilistisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
общественный , общительный , социальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از احتمالی
تصویر احتمالی
вероятный , вероятностный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ارتباطی
تصویر ارتباطی
коммуникативный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از احتمالی
تصویر احتمالی
可能的 , 概率的
دیکشنری فارسی به چینی