- ارتعاد
- ناآرامی دلهریدن دلهره داشتن ارزیدن، مضطرب گردیدن بی آرام گردیدن، لرز لرزه لرزش جنبش
معنی ارتعاد - جستجوی لغت در جدول جو
- ارتعاد
- لرزیدن، لرزش، مضطرب شدن، ناآرام شدن
- ارتعاد ((اِ تِ))
- لرزیدن، مضطرب گردیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوری گزیدن دورشدن
جستن، خواهانی
ورزیدن
به خود پیچیدن، گرانی گران شدن، لرزیدن
به لرزش در آمدن
لرزیدن، توانمندی، فزونی داراک، پرشدن
ترسیدن هراسیدن بیم یافتن بیمناکی نهازیدن (واهمه کردن) ترسیدن هراسیدن
چشم داشتن، چشم به راه بودن چشم داشتن چشم براه بودن
رد شدن، بر گشتن از دین
لزرش، لرزه، لرزیدن، نوسان
به شتاب کشیدن، ربودن، از جا کندن
به لرزه درآمدن، لرزیدن، لرزش، در علم فیزیک لرزش سریع جسم که مولد صوت می شود مانند ارتعاش سیم ها و تارهای آلت موسیقی
چشم به راه بودن، چشم داشتن، رصد کردن
رد کردن حداقل یکی از اصول دین، از دین برگشتن، مرتد شدن
Vibration
вибрация
Vibration
вібрація
wibracja
vibração
vibrazione
vibración
vibration
vibratie
การสั่นสะเทือน
getaran
زواجٌ غير موفوقٍ