جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ارتعاد

ارتعاد

ارتعاد
ناآرامی دلهریدن دلهره داشتن ارزیدن، مضطرب گردیدن بی آرام گردیدن، لرز لرزه لرزش جنبش
فرهنگ لغت هوشیار

ارتعاد

ارتعاد
لرزیدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ارتعاش. لرز. لرزه. لرزش. رعدَه. جنبش:
همچو قاضی باشد او را ارتعاد
کی برآید یک دمی از جانْش شاد.
مولوی.
لغت نامه دهخدا