در بدیع آوردن توابع و لوازم و مترادفات لفظی به جای خود آن لفظ، برای مثال شنیدم که در روز امّید و بیم / بدان را به نیکان ببخشد کریم (سعدی۱ - ۳۷)، که مراد از «روز بیم و امید» روز قیامت است
در بدیع آوردن توابع و لوازم و مترادفات لفظی به جای خود آن لفظ، برای مِثال شنیدم که در روز امّید و بیم / بَدان را به نیکان ببخشد کریم (سعدی۱ - ۳۷)، که مراد از «روز بیم و امید» روز قیامت است
اکثر چیزی گرفتن و به این معنی با ’من’ متعدی شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیز بسیار از کسی گرفتن: اغتدف فلان من فلان، اخذ منه شیئا کثیراً. (از اقرب الموارد) ، در تاریکی شب و آنچه بدان ماند پنهان شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). در تاریکی شب رفتن و در تاریکی پنهان شدن. (آنندراج)
اکثر چیزی گرفتن و به این معنی با ’من’ متعدی شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیز بسیار از کسی گرفتن: اغتدف فلان من فلان، اخذ منه شیئا کثیراً. (از اقرب الموارد) ، در تاریکی شب و آنچه بدان ماند پنهان شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). در تاریکی شب رفتن و در تاریکی پنهان شدن. (آنندراج)
افتادن برف و پا گرفتن آن. افتادن برف و جای گرفتن آن بر زمین. (منتهی الارب). مؤلف تاج العروس گوید: ارتکف الثلج، اهمله الجوهری و قال شمر أی وقع فثبت فی الارض، زاد فی اللسان کقولک فی الفارسیه: بنشست
افتادن برف و پا گرفتن آن. افتادن برف و جای گرفتن آن بر زمین. (منتهی الارب). مؤلف تاج العروس گوید: اِرتکف الثلج، اهمله الجوهری و قال شمر أی وقع فثبت فی الارض، زاد فی اللسان کقولک فی الفارسیه: بنشست
در گل تنک افتادن، تکبر آوردن. (منتهی الارب) ، بزرگ شدن، پناه جستن. (منتهی الارب) ، بازداشت خواستن. (منتهی الارب). بازداشتن خواستن، دعاء. (تاج المصادر بیهقی). دعا کردن بر چیزی یا عام است. (منتهی الارب) ، تکبیر کردن. (تاج المصادر بیهقی). تکبیر گفتن، نقش گرفتن. صورت پذیر شدن (صفحه). صورت بسته شدن در چیزی. نقش بستن. (غیاث اللغات) ، ارتسام فی اللغه الامتثال. و استعمله المنطقیون بمعنی الانطباع و الانتقاش. و هذاالتصویر المعقول بالمحسوس. کذا ذکر المولوی عبدالحکیم فی حاشیه شرح الشمسیه. (کشاف اصطلاحات الفنون)
در گل تنک افتادن، تکبر آوردن. (منتهی الارب) ، بزرگ شدن، پناه جستن. (منتهی الارب) ، بازداشت خواستن. (منتهی الارب). بازداشتن خواستن، دعاء. (تاج المصادر بیهقی). دعا کردن بر چیزی یا عام است. (منتهی الارب) ، تکبیر کردن. (تاج المصادر بیهقی). تکبیر گفتن، نقش گرفتن. صورت پذیر شدن (صفحه). صورت بسته شدن در چیزی. نقش بستن. (غیاث اللغات) ، ارتسام فی اللغه الامتثال. و استعمله المنطقیون بمعنی الانطباع و الانتقاش. و هذاالتصویر المعقول بالمحسوس. کذا ذکر المولوی عبدالحکیم فی حاشیه شرح الشمسیه. (کشاف اصطلاحات الفنون)
نام کتاب لغت عرب ازابوحیان و اصل آن ’ارتشاف الضرب من کلام العرب’ است، در کاری افتادن که نتوان از آن بیرون شد. (منتهی الارب). در کاری دشخوار گرفتار شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، در گل افتادن. (منتهی الارب). در گل ماندن، در گل افکندن چیزیرا. (غیاث اللغات) ، بازداشتن پلیدی را. (منتهی الارب) ، فرورفتن در زمین سخت، چنانکه پای اسپ: فارتطمت بسراقه فرسه، پای اسب او فرورفت بزمین سخت
نام کتاب لغت عرب ازابوحیان و اصل آن ’ارتشاف الضرب من کلام العرب’ است، در کاری افتادن که نتوان از آن بیرون شد. (منتهی الارب). در کاری دشخوار گرفتار شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، در گِل افتادن. (منتهی الارب). در گل ماندن، در گل افکندن چیزیرا. (غیاث اللغات) ، بازداشتن پلیدی را. (منتهی الارب) ، فرورفتن در زمین سخت، چنانکه پای اسپ: فارتطمت بسراقه فرسه، پای اسب او فرورفت بزمین سخت
زده شدن پنبه. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، در بیت زیر بمجاز معنی رشد و حرکت می دهد: خانه ای گهواره و ضیق مدار تا تواند کرد بالغ انتشار. مولوی (مثنوی)
زده شدن پنبه. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، در بیت زیر بمجاز معنی رشد و حرکت می دهد: خانه ای گهواره و ضیق مدار تا تواند کرد بالغ انتشار. مولوی (مثنوی)
سپس سوار نشستن برترک نشستن (ترک که به آرش رهانیست پارسی است)، برترک نشاندن، گوارزدن (گوار کنایه مسخرگی)، برآمدن ستارگان، جمع ردف، برترک نشستگان از پی در آمدن از پی فرا شدن پس روی کردن پیروی کردن در پی کسی رفتن، از پی در آوردن سپس نشاندن به ترک نشاندن کسی را با خود سوار کردن، از جمله کنایات است و کنایات آنست که چون گوینده بخواهد معنیی را بگوید یکی از توابع و لوازم آنرا بگوید و اشارت کند چنانکه گویند (دیگ فن از آتشدان فرو نمیاید) کنایت از اینکه او مهمان نواز است و همواره در خانه او مهمانی بر پاست. شاعری در حق طبیبی بیمارکش گفته: آنها که ز تیر و تیغ نگریزند از هیبت کشکاب تو خون می ریزند تو رفته بروستا و شهری بمراد بیمار همی شوند و بر میخیزند. یا ارداف نجوم. از پس یکدیگر بر آمدن ستارگان
سپس سوار نشستن برترک نشستن (ترک که به آرش رهانیست پارسی است)، برترک نشاندن، گوارزدن (گوار کنایه مسخرگی)، برآمدن ستارگان، جمع ردف، برترک نشستگان از پی در آمدن از پی فرا شدن پس روی کردن پیروی کردن در پی کسی رفتن، از پی در آوردن سپس نشاندن به ترک نشاندن کسی را با خود سوار کردن، از جمله کنایات است و کنایات آنست که چون گوینده بخواهد معنیی را بگوید یکی از توابع و لوازم آنرا بگوید و اشارت کند چنانکه گویند (دیگ فن از آتشدان فرو نمیاید) کنایت از اینکه او مهمان نواز است و همواره در خانه او مهمانی بر پاست. شاعری در حق طبیبی بیمارکش گفته: آنها که ز تیر و تیغ نگریزند از هیبت کشکاب تو خون می ریزند تو رفته بروستا و شهری بمراد بیمار همی شوند و بر میخیزند. یا ارداف نجوم. از پس یکدیگر بر آمدن ستارگان