نسبت است به اربل و آن قلعه ایست بیک مرحله ای موصل و جماعتی از علماء از آنجا برخاسته اند از آن جمله ابواحمد القاسم بن المظفر الشهرزوری و ابوسلیمان داود بن محمد بن الحسن بن ابی خالد الاربلی الموصلی. (انساب سمعانی)
نسبت است به اربل و آن قلعه ایست بیک مرحله ای موصل و جماعتی از علماء از آنجا برخاسته اند از آن جمله ابواحمد القاسم بن المظفر الشهرزوری و ابوسلیمان داود بن محمد بن الحسن بن ابی خالد الاربلی الموصلی. (انساب سمعانی)
صلاح الدین. مؤلف معجم المطبوعات آرد: الامام علاءالدین بن علی بن الامام بدرالدین بن محمد الاربلی. او راست: جواهرالادب فی معرفه کلام العرب، مشتمل بر قسم سوم از اقسام کلمه، یعنی حرف و آنرا برای تقرب به ملک الظاهربن الظاهر تألیف کرده است و آن بتصحیح شیخ علی نائل بمطبعۀ وادی النیل بسال 1294هجری قمری بطبع رسیده است، حاجت. نیاز: و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربه من الرجال... (قرآن 31/24) ، و آشکار نکنند (زنان مؤمنه) آرایش خود را مگر برای شوهرهاشان یا پدرهاشان یا پدران شوهرشان یا پسرهاشان یا پسران شوهرهاشان یا برادرهاشان یاپسران برادرهاشان یا پسرهای خواهرانشان یا زنهاشان یا آنچه را مالک شده دستهای آنها یا پیروان غیرصاحب احتیاج از مردان. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 4 ص 28)، حیله، شرم زن. ج، ارب
صلاح الدین. مؤلف معجم المطبوعات آرد: الامام علاءالدین بن علی بن الامام بدرالدین بن محمد الاربلی. او راست: جواهرالادب فی معرفه کلام العرب، مشتمل بر قسم سوم از اقسام کلمه، یعنی حرف و آنرا برای تقرب به ملک الظاهربن الظاهر تألیف کرده است و آن بتصحیح شیخ علی نائل بمطبعۀ وادی النیل بسال 1294هجری قمری بطبع رسیده است، حاجت. نیاز: و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربه من الرجال... (قرآن 31/24) ، و آشکار نکنند (زنان مؤمنه) آرایش خود را مگر برای شوهرهاشان یا پدرهاشان یا پدران شوهرشان یا پسرهاشان یا پسران شوهرهاشان یا برادرهاشان یاپسران برادرهاشان یا پسرهای خواهرانشان یا زنهاشان یا آنچه را مالک شده دستهای آنها یا پیروان غیرصاحب احتیاج از مردان. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 4 ص 28)، حیله، شرم زن. ج، اِرَب
علی بن عیسی اربلی. از شعراو محدثین و منشیان شیعی عراقی بود. وی در بغداد مشاغل دیوانی داشت، و در خدمت عطاملک جوینی بود. اثر معروفش کتاب کشف الغمه است بزبان عربی در شرح حال ائمۀاثناعشریه که در 687 هجری قمری آنرا بپایان رسانیده و همین کتاب باعث شهرت او در نزد شیعه است. (دایره المعارف فارسی). رجوع به اعلام زرکلی ج 2 ص 684 شود
علی بن عیسی اربلی. از شعراو محدثین و منشیان شیعی عراقی بود. وی در بغداد مشاغل دیوانی داشت، و در خدمت عطاملک جوینی بود. اثر معروفش کتاب کشف الغمه است بزبان عربی در شرح حال ائمۀاثناعشریه که در 687 هجری قمری آنرا بپایان رسانیده و همین کتاب باعث شهرت او در نزد شیعه است. (دایره المعارف فارسی). رجوع به اعلام زرکلی ج 2 ص 684 شود
ابن محمد معروف به ابن خلکان برمکی اربلی شافعی مکنی به ابوالعباس و ملقب بقاضی شمس الدین. رجوع به ابن خلکان شود. حاجی خلیفه در کشف الظنون وفات وی را به سال 681 هجری قمری آورده است
ابن محمد معروف به ابن خلکان برمکی اربلی شافعی مکنی به ابوالعباس و ملقب بقاضی شمس الدین. رجوع به ابن خلکان شود. حاجی خلیفه در کشف الظنون وفات وی را به سال 681 هجری قمری آورده است
ابن احمد بن زفر اربلی حکیم. محدث بود اما دین سالم نداشت و متفلسف و صوفی بود و در 726 هجری قمری درگذشت. داستانی از ارث او که ازپدرش برده بود، در دررالکامنه (ج 2 ص 11) آمده است
ابن احمد بن زفر اربلی حکیم. محدث بود اما دین سالم نداشت و متفلسف و صوفی بود و در 726 هجری قمری درگذشت. داستانی از ارث او که ازپدرش برده بود، در دررالکامنه (ج 2 ص 11) آمده است
بهاءالدین علی بن عیسی. صاحب کتاب الأمل نام و نسب او را چنین آرد: الشیخ بهاءالدین ابوالحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح الاربلی. وی عالمی فاضل ومحدثی ثقه و شاعری ادیب و دبیر و جامع فضائل و محاسن بود. او راست: کتاب کشف الغمّه من معرفهالائمه، که در رمضان سال 687 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافته است. این کتاب با شرح محمدعلی الخونساری در طهران بسال 1294 بطبع رسیده است. و نیز رسالهالطیف و دیوان شعر و عده ای رسائل. و او ببغداد در دیوان الانشاء خدمت میکرد و بسال 692هجری قمری درگذشت. (معجم المطبوعات) ، گره یا گرهی که تا نگشایند گشاده نشود. (منتهی الارب). عقده یعنی گره. (مؤید الفضلاء) ، قلاده، حلقۀ اخیه که در زمین محکم کنند و اسب بدان بندند. ج، ارب. (مهذب الاسماء)
بهاءالدین علی بن عیسی. صاحب کتاب الأمل نام و نسب او را چنین آرد: الشیخ بهاءالدین ابوالحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح الاربلی. وی عالمی فاضل ومحدثی ثقه و شاعری ادیب و دبیر و جامع فضائل و محاسن بود. او راست: کتاب کشف الغمّه من معرفهالائمه، که در رمضان سال 687 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافته است. این کتاب با شرح محمدعلی الخونساری در طهران بسال 1294 بطبع رسیده است. و نیز رسالهالطیف و دیوان شعر و عده ای رسائل. و او ببغداد در دیوان الانشاء خدمت میکرد و بسال 692هجری قمری درگذشت. (معجم المطبوعات) ، گره یا گرهی که تا نگشایند گشاده نشود. (منتهی الارب). عقده یعنی گره. (مؤید الفضلاء) ، قلاده، حلقۀ اَخیه که در زمین محکم کنند و اسب بدان بندند. ج، اُرب. (مهذب الاسماء)
ابن محمد بن احمد بن نجا، ملقب به عزالدین. در نصیبین در 586 هجری قمری متولد شد و در دمشق بزیست و همانجا در 660 هجری قمری درگذشت. از چشم کوربود لیکن آزادفکر و آزاده طبع بود، با دانشمندان همه ملل همکاری میکرد. نسبت به اشراف و بزرگان سخت بد میگفت و به دیدار هیچکس نمی رفت. و حتی قاضی ابن خلکان خود به دیدار او در منزلش رفت ولیکن حسن به او نیزوقعی ننهاد و لذا قاضی او را در تاریخ ثبت نکرد. شعر هجائی برای بزرگان، بسیار دارد. (زرکلی، از فوات الوفیات ج 1 ص 134). و شاید هم اوست که چلبی گوید مکنی به ابوعلی است و ’تاریخ اربل’ دارد. (کشف الظنون)
ابن محمد بن احمد بن نجا، ملقب به عزالدین. در نصیبین در 586 هجری قمری متولد شد و در دمشق بزیست و همانجا در 660 هجری قمری درگذشت. از چشم کوربود لیکن آزادفکر و آزاده طبع بود، با دانشمندان همه ملل همکاری میکرد. نسبت به اشراف و بزرگان سخت بد میگفت و به دیدار هیچکس نمی رفت. و حتی قاضی ابن خلکان خود به دیدار او در منزلش رفت ولیکن حسن به او نیزوقعی ننهاد و لذا قاضی او را در تاریخ ثبت نکرد. شعر هجائی برای بزرگان، بسیار دارد. (زرکلی، از فوات الوفیات ج 1 ص 134). و شاید هم اوست که چلبی گوید مکنی به ابوعلی است و ’تاریخ اربل’ دارد. (کشف الظنون)
ابن محمد بن عبدالرحمان بن علی اربلی. متولد در 658 هجری قمری شاگرد ابن عبدالدائم بود، و برزالی و ابن سیدالناس و ابن رافع از وی روایت دارند. (دررالکامنه ج 2 ص 37)
ابن محمد بن عبدالرحمان بن علی اربلی. متولد در 658 هجری قمری شاگرد ابن عبدالدائم بود، و برزالی و ابن سیدالناس و ابن رافع از وی روایت دارند. (دررالکامنه ج 2 ص 37)
ابن نفر بن عقیل الاربلی، مکنی به ابوالعباس. از فقیهان زمان و عالمان بفرائض بود. او از اربل برخاست و در بغدادعلم آموخت و بعد به اربل کوچ کرد و در آنجا مجلس درس آراست تا گاه مرگ. او را تصانیف بسیار در تفسیر و فقه و جز این دواست. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 2 ص 354)
ابن نفر بن عقیل الاربلی، مکنی به ابوالعباس. از فقیهان زمان و عالمان بفرائض بود. او از اربل برخاست و در بغدادعلم آموخت و بعد به اربل کوچ کرد و در آنجا مجلس درس آراست تا گاه مرگ. او را تصانیف بسیار در تفسیر و فقه و جز این دواست. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 2 ص 354)
ابن موسی بن یونس بن محمد بن منعه بن مالک بن محمد بن سعد بن سعید بن عاصم بن عائذبن کعب بن قیس بن ابراهیم الأربلی الاصل الفقیه الشافعی. ابن خلکان گوید: او از خاندان ریاست و فضل و از مقدمان اربل و ملقب بشرف الدین است. وی امامی کبیر فاضل عاقل حسن السمت و جمیل المنظر بود. و او را شرحی است بر کتاب التنبیه تألیف ابواسحاق شیرازی ابراهیم بن علی در فروع شافعیه در غایت جودت. نیز از اوست: اختصار کبیر و صغیر احیاءالعلوم امام غزّالی. و خانوادۀ او خانودۀ علم بود و ذکر پدر و عم و جدّ او را در جای خود بیاورده ام و او در تفنن بعلوم بر منوال پدر خویش میرفت و جماعت بسیاری درتلمذ او بکمال رسیدند و او پس از پدر من تولیت تدریس مدرسه ملک المعظم مظفرالدین بن زین الدین صاحب اربل داشت و وفات پدر من بشب دوشنبۀ بیست و دوم شعبان سال 610 ه. ق. بود و او در اوائل شوال همان سال از موصل بأربل آمد و من در آن وقت صغیر بودم و بمجلس درس وی حاضر می آمدم و در القاء دروس مانند وی را ندیده ام، و او تا سالی که بحج شد همین اشتغال داشت و چون از زیارت خانه بازآمد مدت قلیلی نیز بامر تدریس پرداخت و سپس بسال 617 بموصل شد و در آنجا مدرسه قاهریه را بدو مفوض داشتند و او تا آخر عمر در آن مدرسه مشغول افادت بود تا بروز دوشنبۀ بیست و چهارم ربیعالاّخرۀ سال 622 درگذشت. او از محاسن هستی بود من هرگاه از او یاد می کنم دنیا در چشمم کوچک و حقیر میشود ووقتی بخاطرم گذشت که مدت حیات او مدت خلافت امام ناصر لدین الله ابوالعباس احمد بود چه ولادت احمد بن موسی بموصل بسال 575 بود و این سال، سال جلوس ناصر است و هر دو در 622 درگذشتند. شرح تنبیه را در اربل آغاز کرد و نسخۀ تنبیه را از ما عاریت کرد و این نسخه بخط بعض افاضل بود و کاتب نسخه بخط خود بر آن حاشیه های مفیده کرده بود و من بعدها دیدم که تمام آن حواشی را احمد بن موسی در شرح خویش درآورده بود. و کاتب نسخه وحواشی شیخ رضی الدین ابوداود سلیمان بن المظفر بن غانم بن عبدالکریم الجبلی الشافعی مفتی مدرسه نظامیۀ بغداد و یکی از اکابر فضلاء عصر خود بود و او را کتابیست در فقه نزدیک پانزده مجلد و باو مناصبی را عرض کردند و وی ابا کرد و مردی متدین بود و بروز چهارشنبۀ سیم ربیعالأول سال 631 در قرب شصت سالگی درگذشت و جسدوی بشونیزیه بخاک سپردند. و قدوم او از شهر خویش به بغداد بعد از 580 بود و شرف الدین احمد بن موسی تنها بکارهای پدر خویش میپرداخت و کسب علوم نیز نزد پدر میکرد و برای اخذ دانش غربت نگزید و فقهاء وقت همه درکار او بشگفتی بودند که چگونه او در وطن خود و در میان رغد و رفاه و کسان خویش با اشتغال بامور دنیا بدان منزلت و مقام از علم رسید و من اگر محاسن وی وصف کنم بسی بدرازا کشد و در اینقدر که گفتم کفایت است ومولد او سال 575 بوده است. (ابن خلکان ج 1 ص 33)
ابن موسی بن یونس بن محمد بن منعه بن مالک بن محمد بن سعد بن سعید بن عاصم بن عائذبن کعب بن قیس بن ابراهیم الأربلی الاصل الفقیه الشافعی. ابن خلکان گوید: او از خاندان ریاست و فضل و از مقدمان اربل و ملقب بشرف الدین است. وی امامی کبیر فاضل عاقل حسن السمت و جمیل المنظر بود. و او را شرحی است بر کتاب التنبیه تألیف ابواسحاق شیرازی ابراهیم بن علی در فروع شافعیه در غایت جودت. نیز از اوست: اختصار کبیر و صغیر احیاءالعلوم امام غزّالی. و خانوادۀ او خانودۀ علم بود و ذکر پدر و عم و جدّ او را در جای خود بیاورده ام و او در تفنن بعلوم بر منوال پدر خویش میرفت و جماعت بسیاری درتلمذ او بکمال رسیدند و او پس از پدر من تولیت تدریس مدرسه ملک المعظم مظفرالدین بن زین الدین صاحب اربل داشت و وفات پدر من بشب دوشنبۀ بیست و دوم شعبان سال 610 هَ. ق. بود و او در اوائل شوال همان سال از موصل بأربل آمد و من در آن وقت صغیر بودم و بمجلس درس وی حاضر می آمدم و در القاء دروس مانند وی را ندیده ام، و او تا سالی که بحج شد همین اشتغال داشت و چون از زیارت خانه بازآمد مدت قلیلی نیز بامر تدریس پرداخت و سپس بسال 617 بموصل شد و در آنجا مدرسه قاهریه را بدو مفوض داشتند و او تا آخر عمر در آن مدرسه مشغول افادت بود تا بروز دوشنبۀ بیست و چهارم ربیعالاَّخرۀ سال 622 درگذشت. او از محاسن هستی بود من هرگاه از او یاد می کنم دنیا در چشمم کوچک و حقیر میشود ووقتی بخاطرم گذشت که مدت حیات او مدت خلافت امام ناصر لدین الله ابوالعباس احمد بود چه ولادت احمد بن موسی بموصل بسال 575 بود و این سال، سال جلوس ناصر است و هر دو در 622 درگذشتند. شرح تنبیه را در اربل آغاز کرد و نسخۀ تنبیه را از ما عاریت کرد و این نسخه بخط بعض افاضل بود و کاتب نسخه بخط خود بر آن حاشیه های مفیده کرده بود و من بعدها دیدم که تمام آن حواشی را احمد بن موسی در شرح خویش درآورده بود. و کاتب نسخه وحواشی شیخ رضی الدین ابوداود سلیمان بن المظفر بن غانم بن عبدالکریم الجبلی الشافعی مفتی مدرسه نظامیۀ بغداد و یکی از اکابر فضلاء عصر خود بود و او را کتابیست در فقه نزدیک پانزده مجلد و باو مناصبی را عرض کردند و وی ابا کرد و مردی متدین بود و بروز چهارشنبۀ سیم ربیعالأول سال 631 در قرب شصت سالگی درگذشت و جسدوی بشونیزیه بخاک سپردند. و قدوم او از شهر خویش به بغداد بعد از 580 بود و شرف الدین احمد بن موسی تنها بکارهای پدر خویش میپرداخت و کسب علوم نیز نزد پدر میکرد و برای اخذ دانش غربت نگزید و فقهاء وقت همه درکار او بشگفتی بودند که چگونه او در وطن خود و در میان رغد و رفاه و کسان خویش با اشتغال بامور دنیا بدان منزلت و مقام از علم رسید و من اگر محاسن وی وصف کنم بسی بدرازا کشد و در اینقدر که گفتم کفایت است ومولد او سال 575 بوده است. (ابن خلکان ج 1 ص 33)
زیادتر. زیاده. افزون: و لاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثاً تتخذون ایمانکم دخلاً بینکم ان تکون امهٌ هی اربی من امه انما یبلوکم اﷲ به و لیبینن لکم یوم القیمه ماکنتم فیه تختلفون. (قرآن 92/16) ، و نباشید مانند آنکه گسیخت رشتۀ خود را از پس توانائی، میگیرید سوگندهای خودتان را بخیانت میان شما که باشد گروهی که آن گروه افزون از گروهی، جز این نیست می آزماید شما را خدا به آن و تا روشن کند برای شما روز رستخیز آنچه را بودید در آن اختلاف میکردید. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 285)
زیادتر. زیاده. افزون: و لاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثاً تتخذون ایمانکم دَخلاً بینکم ان تکون امهٌ هی اربی من امه انما یبلوکم اﷲ به و لیبینن لکم یوم القیمه ماکنتم فیه تختلفون. (قرآن 92/16) ، و نباشید مانند آنکه گسیخت رشتۀ خود را از پس توانائی، میگیرید سوگندهای خودتان را بخیانت میان شما که باشد گروهی که آن گروه افزون از گروهی، جز این نیست می آزماید شما را خدا به آن و تا روشن کند برای شما روز رستخیز آنچه را بودید در آن اختلاف میکردید. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 285)
اربل. شهری بزرگ بسرزمین آشور در جلگه های نینوای قدیم. آخرین جنگ داریوش سوم با اسکندر مقدونی در این موضع روی داد. رجوع به ایران باستان ص 105، 1370، 1372، 1377، 1378، 1390، 1393، 1394، 1401، 1406، 1478، 1814، 1827، 2275، 2288، 2421، 2483، 2524، 2632 و اربل شود
اربل. شهری بزرگ بسرزمین آشور در جلگه های نینوای قدیم. آخرین جنگ داریوش سوم با اسکندر مقدونی در این موضع روی داد. رجوع به ایران باستان ص 105، 1370، 1372، 1377، 1378، 1390، 1393، 1394، 1401، 1406، 1478، 1814، 1827، 2275، 2288، 2421، 2483، 2524، 2632 و اربل شود
نسبت است به اربق که قریه ای است از قرای رامهرمز و آن کوره ایست از کوره های اهواز و بلاد خوز. از آنجاست ابوطاهر علی بن احمد بن الفضل الرامهرمزی الاربقی. (انساب سمعانی)
نسبت است به اربق که قریه ای است از قرای رامهرمز و آن کوره ایست از کوره های اهواز و بلاد خوز. از آنجاست ابوطاهر علی بن احمد بن الفضل الرامهرمزی الاربقی. (انساب سمعانی)
رجوع به ارکله و هراکله شود، دندان بر چیزها نهادن. (تاج المصادر بیهقی). گزیدن بدندان: ارم علی الشی ٔ، گزید بدندان این چیز را، بستن چیزی را. سخت بستن: ارم الشی ٔ، بست این چیز را، سخت تافتن، چنانکه رسن را: ارم الحبل. (منتهی الأرب). نیک تافتن رسن. (تاج المصادربیهقی). ریسمان (را) تابیدن. (کنزاللغات) ، نرم کردن کسی را. نرم گردانیدن، تمام کردن همه را، چنانکه قحطسال: ارمت السنه القوم، خورد سال قحط قوم را و نگذاشت از آنها یک کس را، فنا شدن، چنانکه مال. (از منتهی الأرب)
رجوع به ارکله و هراکله شود، دندان بر چیزها نهادن. (تاج المصادر بیهقی). گزیدن بدندان: ارم علی الشی ٔ، گزید بدندان این چیز را، بستن چیزی را. سخت بستن: ارم الشی ٔ، بست این چیز را، سخت تافتن، چنانکه رسن را: ارم الحبل. (منتهی الأرب). نیک تافتن رسن. (تاج المصادربیهقی). ریسمان (را) تابیدن. (کنزاللغات) ، نرم کردن کسی را. نرم گردانیدن، تمام کردن همه را، چنانکه قحطسال: ارمت السنه القوم، خورد سال قحط قوم را و نگذاشت از آنها یک کس را، فنا شدن، چنانکه مال. (از منتهی الأرب)
قصبه و اسکلۀ کوچکی است در ساحل شمالی بحر مرمرۀ مرکزی ملحق بسنجاق تکفورطاغی ولایت ادرنه، و مسافت آن با شهر تکفورطاغی از جهت شرق 48 هزار گز است و فاصله آن از جانب جنوب غربی با سلور 28 هزار گز باشد و از جانب جنوب شرقی در 27 هزارگزی چورلی واقع است. تقریباً 130 خانه دارد ومردم آنجا مسلمانان و رومیان و ارمنیانند و نام قدیم آن ((ایراکلیا)) است و برای آنکه با ایراکلیای ساحل دریای سیاه مشتبه نشود آنرا ایراکلیای تراکیه مینامند ونام دیگر او پرینتوس است. (قاموس الاعلام ترکی)
قصبه و اسکلۀ کوچکی است در ساحل شمالی بحر مرمرۀ مرکزی ملحق بسنجاق تکفورطاغی ولایت ادرنه، و مسافت آن با شهر تکفورطاغی از جهت شرق 48 هزار گز است و فاصله آن از جانب جنوب غربی با سلور 28 هزار گز باشد و از جانب جنوب شرقی در 27 هزارگزی چورلی واقع است. تقریباً 130 خانه دارد ومردم آنجا مسلمانان و رومیان و ارمنیانند و نام قدیم آن ((ایراکلیا)) است و برای آنکه با ایراکلیای ساحل دریای سیاه مشتبه نشود آنرا ایراکلیای تراکیه مینامند ونام دیگر او پرینتوس است. (قاموس الاعلام ترکی)
ابن حسین بن احمد بن معالی بن منصور بن علی خباز اربلی موصلی ضریر مکنی به ابوالعباس نحوی و ملقب بشمس الدین. مشهور به ابن خباز. وفات او بسال 637 یا 639 هجری قمری در موصل بود. وی استادی بارع در نحو، و در لغت و عروض و فرائض علامۀ زمان خویش بود و او را مصنفات سودمند است. و از جمله: کتاب النهایه درنحو. کتاب شرح الفیۀ ابن معطی و آن موسوم است به الغره المخفیه فی شرح الدره الالفیه. و شرح مقدمۀ جزولیۀ جزولی. شرح میزان ابن انباری. و النظم الفرید فی نثرالنقید. و شرح اللمع. رجوع به ص 143 ج 1 و ص 622 ج 2 کشف الظنون چ 1 استانبول و ص 85 روضات الجنات شود
ابن حسین بن احمد بن معالی بن منصور بن علی خباز اربلی موصلی ضریر مکنی به ابوالعباس نحوی و ملقب بشمس الدین. مشهور به ابن خباز. وفات او بسال 637 یا 639 هجری قمری در موصل بود. وی استادی بارع در نحو، و در لغت و عروض و فرائض علامۀ زمان خویش بود و او را مصنفات سودمند است. و از جمله: کتاب النهایه درنحو. کتاب شرح الفیۀ ابن معطی و آن موسوم است به الغره المخفیه فی شرح الدره الالفیه. و شرح مقدمۀ جزولیۀ جزولی. شرح میزان ابن انباری. و النظم الفرید فی نثرالنقید. و شرح اللمع. رجوع به ص 143 ج 1 و ص 622 ج 2 کشف الظنون چ 1 استانبول و ص 85 روضات الجنات شود
مخفف (ابوالقاسم) است و بیشتر آنرا در مقام کوچک شمردن و در خطاب به آشنا و خویشاوندی که با او تکلف و رو دربایستی نداشته باشند بکار میبرند و گاه آنرا بهر کس اطلاق کنند و مراد شخصی نیست که نام او ابوالقاسم باشد: یکی نیست از این مرتیکه بپرسد: ابلی خرت بچند است ک (ص. هدایت. زنده بگورص 44)
مخفف (ابوالقاسم) است و بیشتر آنرا در مقام کوچک شمردن و در خطاب به آشنا و خویشاوندی که با او تکلف و رو دربایستی نداشته باشند بکار میبرند و گاه آنرا بهر کس اطلاق کنند و مراد شخصی نیست که نام او ابوالقاسم باشد: یکی نیست از این مرتیکه بپرسد: ابلی خرت بچند است ک (ص. هدایت. زنده بگورص 44)