باز شدن، گسترده شدن، پهناور شدن شادی، گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، تحتّم، مباسطت، ابرو فراخی، طلاقت، هشاشت، بشاشت، تبذّل، بشر، روتازگی، مباسطه، تازه رویی در علم فیزیک افزایش ابعاد جسمی بدون تغییر در خواص آن معمولاً در اثر افزایش حرارت
باز شدن، گسترده شدن، پهناور شدن شادی، گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، تَحَتُّم، مُباسَطَت، اَبرو فَراخی، طَلاقَت، هَشاشَت، بَشاشَت، تَبَذُّل، بِشر، روتازِگی، مُباسَطِه، تازِه رویی در علم فیزیک افزایش ابعاد جسمی بدون تغییر در خواص آن معمولاً در اثر افزایش حرارت
مخالفت. (از لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 390، چ دبیرسیاقی ص 148) : من آنگاه سوگند انبسان خورم کزین شهر من رخت برتر برم. بوشکور (از لغت فرس اسدی). و رجوع به انیسان شود
مخالفت. (از لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 390، چ دبیرسیاقی ص 148) : من آنگاه سوگند انبسان خورم کزین شهر من رخت برتر برم. بوشکور (از لغت فرس اسدی). و رجوع به انیسان شود
سرخ سیاه گشتن اسب. (منتهی الارب). سیاه و سرخ شدن اسب و مرغ. (تاج المصادر بیهقی). سیاه و سرخ شدن، چنانکه رنگ او بر هر دو زند، ادجان مطر، پیوسته باریدن آن. پیوسته باران باریدن. (تاج المصادر بیهقی) ، ادجان سماء، پیوسته باریدن و ابرناک گردیدن هوا، ادجان یوم، ابرناک گردیدن روز، ادجان بمکان، مقیم گردیدن در جائی. ایستادن. مقام کردن بجای. (تاج المصادر بیهقی) ، ادجان حمی، پیوسته ماندن تب. لازم شدن تب
سرخ سیاه گشتن اسب. (منتهی الارب). سیاه و سرخ شدن اسب و مرغ. (تاج المصادر بیهقی). سیاه و سرخ شدن، چنانکه رنگ او بر هر دو زند، ادجان مطر، پیوسته باریدن آن. پیوسته باران باریدن. (تاج المصادر بیهقی) ، ادجان سماء، پیوسته باریدن و ابرناک گردیدن هوا، ادجان یوم، ابرناک گردیدن روز، ادجان بمکان، مقیم گردیدن در جائی. ایستادن. مقام کردن بجای. (تاج المصادر بیهقی) ، ادجان حمی، پیوسته ماندن تب. لازم شدن تب
نگاشته شدن نگاشیدن (نقش گرفتن)، آزباییدن (آزبا دعا)، فرمان بردن، پناه جستن فرمان بردن رسم و فرمان بجای آوردن، نگاشته شدن نقش گرفتن صورت پذیر شدن صورت بسته شدن در چیزی نقش بستن
نگاشته شدن نگاشیدن (نقش گرفتن)، آزباییدن (آزبا دعا)، فرمان بردن، پناه جستن فرمان بردن رسم و فرمان بجای آوردن، نگاشته شدن نقش گرفتن صورت پذیر شدن صورت بسته شدن در چیزی نقش بستن