جدول جو
جدول جو

معنی ادفاق - جستجوی لغت در جدول جو

ادفاق(فَ گُ)
ادفاق کوز، دفق آن. پریشان کردن آنچه در آن بود بیکبار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارفاق
تصویر ارفاق
نرمی و مدارا کردن، با مهربانی رفتار کردن، گذشت در حق کسی زیادتر از حق او
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشفاق
تصویر اشفاق
ترسیدن، بیم داشتن، مهربانی کردن، دلسوزی
فرهنگ فارسی عمید
ناامید برگشتن جوینده مانند ناامید برگشتن سپاه از به دست آوردن غنیمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفاق
تصویر انفاق
دادن یا بخشیدن مال به کسی، نفقه دادن به کسی، خرج کردن مال، بی چیز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
حادثه، واقعه، پیشامد، متحد بودن، داشتن نظر یکسان، هم فکری، به وقوع پیوستن، حادث شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادقاق
تصویر ادقاق
باریک کردن، نیکو کوفتن، گوسبند بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفاق
تصویر انفاق
درویش گردیدن، بی چیز شدن، نفقه دادن، خرج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادراق
تصویر ادراق
جمع درقه، سپرهای چرمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادفان
تصویر ادفان
جمع دفین، پنهان کرده ها زیر خاکی ها چاه انباشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادهاق
تصویر ادهاق
جام آگندن پر کردن جام، شتاباندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادلاق
تصویر ادلاق
شمشیر کشیدن از نیام، به هم خوردن دندان ها از سرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
با هم یکی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایفاق
تصویر ایفاق
جور در آمدن، رده بستن
فرهنگ لغت هوشیار
غنودن، افت ستاره، ناکامی، کم شدن دارایی بی مراد باز گشتن جوینده ماء یوس شدن، غزا کردن و غنیمت نیافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندفاق
تصویر اندفاق
ریخته شدن، به شتاب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادفاء
تصویر ادفاء
نام موضعی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشفاق
تصویر اشفاق
جمع شفق، ناحیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفاق
تصویر اصفاق
در فراز کردن، فراز آمدن مردم گرد آمدن مردم، پریشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارفاق
تصویر ارفاق
نرمی کردن، مدارا کردن، سود رسانیدن بکسی، با مهربانی رفتار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخفاق
تصویر اخفاق
((اِ))
بی مراد بازگشتن جوینده، مأیوس شدن، غزا کردن و غنیمت نیافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشفاق
تصویر اشفاق
((اِ))
مهربانی کردن، ترسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انفاق
تصویر انفاق
((اِ))
نفقه دادن، هزینه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارفاق
تصویر ارفاق
((اِ))
به نرمی رفتار کردن با کسی، به کسی سود رسانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
((اِ تِّ))
با هم شدن، با هم بودن، اجماع، حادثه، پیشامد، تقدیر، با، به همراهی، آراء بی رأی مخالفی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارفاق
تصویر ارفاق
آسانگیری، سو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
بختامد، رویداد، پیامد، رخ داد، پیشامد، پیش آمد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
Fortuity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
случайность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
Zufall
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
випадковість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
przypadkowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
偶然
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
acaso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
casualità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی