معنی اشفاق - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اشفاق
اشفاق
- اشفاق
- کم کردن. (منتهی الارب). اشفاق چیزی، کم کردن آن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
اشفاق
- اشفاق
- جَمعِ واژۀ شَفَق، بمعنی ناحیه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شفق شود
لغت نامه دهخدا
اخفاق
- اخفاق
- غنودن، افت ستاره، ناکامی، کم شدن دارایی بی مراد باز گشتن جوینده ماء یوس شدن، غزا کردن و غنیمت نیافتن
فرهنگ لغت هوشیار
ارفاق
- ارفاق
- نرمی کردن، مدارا کردن، سود رسانیدن بکسی، با مهربانی رفتار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اصفاق
- اصفاق
- در فراز کردن، فراز آمدن مردم گرد آمدن مردم، پریشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار