جدول جو
جدول جو

معنی ادعب - جستجوی لغت در جدول جو

ادعب
(اَ عَ)
گول. احمق
لغت نامه دهخدا
ادعب
گول و نادان کانا
تصویری از ادعب
تصویر ادعب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادیب
تصویر ادیب
(پسرانه)
سخن دان، سخن شناس، معلم، مربی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
گفتن سخنی که هنوز درستی یا نادرستی آن اثبات نشده است، مدعی شدن، در علم حقوق اقامۀ دعوی، خودبینی، خودستایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصعب
تصویر اصعب
صعب تر، سخت تر، دشوارتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادیب
تصویر ادیب
کسی که علم ادب می داند، سخن سنج، سخن دان، بافرهنگ، دبیر، معلم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادعج
تصویر ادعج
مرد سیه چشم
فرهنگ لغت هوشیار
پشیناری به خود بستن فرا خواست، آرزو کردن دعوی کردن (خواه حق و خواه باطل) دعوی کردن بر کسی دعوی کردن بچیزی، نام و نسب خویش گفتن پیش حریف در کار زار، آرزو کردن، خواستن چیزی در دادگاهها بوسیله نوشته و یا گفتار از طرفی و ممکن است شخصی که چیزی را از دیگری میخواهد بر حق باشد یا ناحق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیب
تصویر ادیب
شاعر، سخندان، سخن سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادوب
تصویر ادوب
جمع داب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازعب
تصویر ازعب
ناکس خپله (خپله کوتاه و فربه) درشت اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصعب
تصویر اصعب
سخت تر، مشکل تر، دشوار تر، مقابل اسهل
فرهنگ لغت هوشیار
نام مردی آزمند، راک (غوچ) دور شاخ: شاخداری که میانه دو شاخش فراخ باشد، پهن شانه چهار شانه قچقار که میان دو شاخ آن فراخ باشد حیوان شاخداری که وسط دو شاخش فاصله باشد، کسی که میان دو شانه اش فراخ باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داعب
تصویر داعب
آب جهنده، مرد شوخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدعب
تصویر تدعب
ناز کردن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصعب
تصویر اصعب
((اَ عَ))
دشوارتر، صعب تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشعب
تصویر اشعب
((اَ عَ))
قوچی که میان دو شاخ آن فراخ باشد، حیوان شاخداری که وسط دو شاخش فاصله باشد، کسی که میان دو شانه اش فراخ باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادیب
تصویر ادیب
بافرهنگ، دانشمند، دانای علم و ادب، معلم، مربی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
داوی، داویدن، داوش، داو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
Allegation, Assertion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
allégation, affirmation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
טענה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
आरोप , दावा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
tuduhan, pernyataan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
ข้อกล่าวหา , การยืนยัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
bewering
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
alegação, afirmação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
alegación, afirmación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
accusa, affermazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
指控 , 断言
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
zarzut, twierdzenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
звинувачення , твердження
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
Behauptung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
обвинение , утверждение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ادعا
تصویر ادعا
申し立て , 主張
دیکشنری فارسی به ژاپنی