- ادبیات
- دانشهای متعلق بادب
معنی ادبیات - جستجوی لغت در جدول جو
- ادبیات
- فرهنگ
- ادبیات
- مجموعه آثار مکتوب منظوم یا منثور که بیانگر عواطف است، علومی که مربوط به ادب باشد و دربارۀ مسائل ادبی گفتگو کند
- ادبیات ((اَ دَ یّ))
- آثار ادبی، علوم ادبی
ادبیات تطبیقی: مطالعه ادبیات به شیوه فرامرزی
ادبیات کلاسیک: مجموعه آثار با ارزش باقی مانده از سخنوران و نویسندگان کهن هر ملتی
ادبیات شفاهی: مجموعه آثار فرهنگی رایج در بین مردم اعم از چیستان ها، متل ها، افسانه ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پایندگی ها، جمع ابدیه جاودانیها پایندگیها، عقول و نفوس مجرد را از جهت آنکه در معرض فنا و زوال و کون و فساد نیستند ابدیات نامیده اند
پایندگی ها
جمع بیت، دو مصراع شعر
بیت ها، دو مصراع از شعر، خانه ها، جمع واژۀ بیت
جمع بیت، خانه ها، سخنان منظوم
مجموعه آثار با ارزش باقی مانده از سخنوران و نویسندگان کهن هر ملتی
مجموعه آثار فرهنگی رایج در بین مردم اعم از چیستان ها، متل ها، افسانه ها
مطالعه ادبیات به شیوه فرامرزی
جمع احتیال
جمع دعی، پسرخواندگان، جهمرز زادگان
موریانگان
جمع اخقیه منسوب به اخق و علم اخق است قطعات و نوشته های اخقی
از جانوران ملخ دریایی میگو از گیاهان: بابونه سگ میگو، بابونه سگ
جمع اداره، اواره ها گردانه ها، جمع اداره
خرگوشیان
همیشگی ها اسری ها، جمع ازلیه (ازلی) همیشگی ها آنچه آغاز و اول ندارد آنچه ابتدا ندارد آنچه ابتدا ندارد آنچه علت ندارد و مسبوق بسابقه نیست
نیشداران
از پارسی دلبیان چناریان
پیغمبران، پیامبران
رادیاتور فرانسوی سر برغ تابشگر
راسته کنه ها
جمع حدسیه: قضایاییکه بحدس ادراک شوند. توضیح قضایایی که حکم کند به آنها عقل بواسطه حدس و آنچه را حدس دریابد و چنانکه حدس در مرتبت قوت و شدت باشد و ازاله شک کند از قطعیات شمرده میشود و اگر قوی نباشد از ظنیات بحساب آرد. توضیح، در فارسی غالبا، جمع حدس گیرند: (حدسیات شما کاملا صایب است)
خوردن خورش یافتن
خداشناسی جمع الهیه. آنچه مربوط به (اله) باشد، حکمت الهی (بمعنی اعم) حکمت مابعد الطبیعه
از سنسکریت، جمع انبج، نغزک ها انبه ها جمع انبج. انبه ها، بمطلق اشیایی که با عسل مربا سازند اطلاق کنند بطوری که انبجات و مربیات مترادف محسوب شود
پراکنده شدن چون پیام چون گرد
سرازیر شدن خوی (عرق)، مس مس کردن در خرید
جمع نبی، پیامبران، وخشوران، پیغمبران
روا کردن، پاسخ دادن پاسخیدن، راست بالایی
نخستین ها، بن ها نمودها، جمع اولیه: نخستینهااولها، تصورات و تصدیقات بدیهی و قضایای ضروری