خلل آوردن. خلل و رخنه کردن. خلل رسانیدن. (مؤید الفضلاء). زیان رسانیدن: اخلال در معنی. اخلال بمقصود. اخلال به وزن: تاء دوست و داشت و گوشت و دال جمع و امثال آن نزد قدماء اخلال در وزن نکند. - اخلال بنظم کردن، بر هم زدن نظم. - اخلال در امری، کارشکنی. - اخلال کردن در کاری، در امری خلل وارد کردن. - اخلال کننده، مخل. موجب خلل در کارها.
خلل آوردن. خلل و رخنه کردن. خلل رسانیدن. (مؤید الفضلاء). زیان رسانیدن: اخلال در معنی. اخلال بمقصود. اِخلال به وزن: تاء دوست و داشت و گوشت و دال جمع و امثال آن نزد قدماء اخلال در وزن نکند. - اخلال بنظم کردن، بر هم زدن نظم. - اخلال در امری، کارشکنی. - اخلال کردن در کاری، در امری خلل وارد کردن. - اخلال کننده، مخل. موجب خلل در کارها.
آشوب بر هم زدن کار شکنی زیانگری در تازی با آرش (معنی) بردن و ربودن نیز آمده اخلال طلب اخلال جوی اخلال گر خلل آوردن، خلل و رخنه کردن، خلل رسانیدن، زیان رسانیدن
آشوب بر هم زدن کار شکنی زیانگری در تازی با آرش (معنی) بردن و ربودن نیز آمده اخلال طلب اخلال جوی اخلال گر خلل آوردن، خلل و رخنه کردن، خلل رسانیدن، زیان رسانیدن