- اخفا
- پوشیده داشتن، پنهان داشتن
معنی اخفا - جستجوی لغت در جدول جو
- اخفا
- پنهان کردن، نهان کردن، پوشیده داشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیچک از گیاهان
غنودن، افت ستاره، ناکامی، کم شدن دارایی بی مراد باز گشتن جوینده ماء یوس شدن، غزا کردن و غنیمت نیافتن
سبکباری سبک کردن خوار کردن سرزنش کردن
تن آسایی
دریده گویی
پیمان شکستن شرمسار شدن فریب دادن
پوشیده داشتن پنهان داشتن نهان کردن پوشانیدن، آشکار کردن باز نمودن، نهان گردیدن پوشیده گردیدن
نهفتن، پنهان کردن، نهان کردن
سم ها، ناخن ضخیم و مقاوم گروهی از پستانداران گیاهخوار مانند گاو، گوسفند، اسب، استر، الاغ و امثال آن، پای انسان، سمج، سوراخ، گودال، جایی که در کوه یا زیر زمین برای جا دادن گوسفندان درست می کردند، آغل
جمع خف، کف پای شتر، سم شترمرغ، کفش
ناامید برگشتن جوینده مانند ناامید برگشتن سپاه از به دست آوردن غنیمت
شکستن عهد وپیمان
یک نوع خاک رست که با امح آهن آمیخته شده و در نتیجه برنگ زرد نارنجی قرمز قهوه یی در آمده باشد، در بعضی از سواحل و جزایر جنوبی ایران (از قبیل جزیره هرمز) بفراوانی موجود است و آنرا استخراج میکنند و در نقاشی و رنگ کاری بکار میبرند. سابقا نوعی از آنرا برای بند آوردن خون استعمال میکردند. گل مختوم نوعی از آن است ارتکان ارتکین گلک فاده گل اخرا، قهوه یی مایل بقرمز از گروه رنگهای جسمی
نهان گردیدن پوشیده گردیدن پنهان شدن استتار تواری
تهی کردن، تهی شدن، هم نشینی، بی شوی گشتن، دست برداشتن
خفی، پوشیده تر
خرد چشم، کم بین، شب بین: کسی که درشب به از روز بیند، روز کور، شب پره، نام دو تن در ادب تازی که یکی استادو دو دیگری شاگرد سیبویه بوده است خرد چشم تنگ چشم کم بین صاحب چشم کوچک و کم سو کسی که در تاریکی بهتر بیند که به روشنایی و در ابر بهتر بیند که بروز صافی بی ابر، شب پرک روز کور
لغزیدن، لغزش یافتن خطاکردن اشتباه کردن، منسوب بخطا کردن خطا گرفتن بر کسی
بیرون کشیدن خصیه و تخم آدمی خصی کردن اخته کردن
ترساندن، ترسانیدن
دشنامگویی، تباهیدن، سرسبزی، پیمان شکنی
برگزیدن کسی را اختیار کردن، برگزیدن، وابریده شدن، پالایش، خرسند کردن، برگزیدن کسی را اختیار کردن
نزدیک شدن، دارودادن، دشواری بهبودی، شبگاه به راه افتادن، جمع شفا
نهفتگی
بازدارندگان
انجام
اطفا آتش، فرو نشاندن آن تا سرد شود، فرو نشاندن، خاموش کردن، فرو نشاندن خاموش کردن، فروکشتن آتش و چراغ: اطفا نایره شهوت
به جا گذاشتن
جمع کفوء همالان همانندان همسران اقران
بسر آوردن وعده بپایان بردن وعده، حق کسی را تمام دادن
خاموش کردن، فرونشاندن آتش