- اخطار
- جمع خطر، بلاها، تهلکه ها
معنی اخطار - جستجوی لغت در جدول جو
- اخطار
- هشدار، آگاهانیدن، هشیاری
- اخطار
- خطرها، خطاها، اشتباه ها، بزرگی ها، جمع واژۀ خطر
- اخطار ((اَ))
- جمع خطر، بلاها، سختی ها
- اخطار ((اِ))
- در خطر افکندن، ابلاغ و اعلام کردن، آگهی، اعلام
- اخطار
- ضرورت انجام یا پرهیز از امری را به کسی یادآوری کردن، آگاه کردن، گوشزد کردن، هشدار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرگرداندن شاد کردن
خبر، آگاهی، اطلاعات
خانه ماندگی در آشیان ماندن
پیمان شکستن شرمسار شدن فریب دادن
دشنامگویی کودن کردن
خط دار
خطاکردن اشتباه کردن، منسوب بخطا کردن خطا گرفتن بر کسی
کم کردن زیان رسانیدن
نیکو کاران
فرو نشاندن خواباندن، پنهانیدن پنهان داشتن، در دل داشتن، به دل گرفتن کینه ورزی، تورفتن، خازاندن خاز خمیر
در خواندن سطر اشتباه کردن
آگاهی ها، تازه ها، تازه ها، رسیده ها، رویدادها
اقلیم، کرانه، ناحیه
روزه گشادن، روزه شکستن
بارانیدن، باریدن
حاجات، نیازها
باراندن، بارانیدن، فروباریدن
خبر دادن، خبردار کردن، آگاه کردن
مطرها، باران ها، جمع واژۀ مطر
خبرها، داستان ها، جمع واژۀ خبر
وطرها، حاجت ها، نیاز ها، جمع واژۀ وطر
خیّرها، نیکوکاران، کریمان، جمع واژۀ خیّر
باز کردن روزه با خوردن غذا، روزه گشادن، روزه شکستن، کنایه از وقت روزه گشادن، کنایه از افطاری
سطرها، خطوطی از نوشته، خط ها، رده ها، جمع واژۀ سطر
قطرها، ضخامت ها، جانب ها، کرانه ها، اقلیم ها، ناحیه ها، جمع واژۀ قطر
جمع خیر، نیکان، برگزیدگان
خطا کردن، اشتباه کردن، منسوب به خطا کردن، خطا گرفتن بر کسی