ابن سحیط ابوحمزه. تابعی است، بسیار شاخ و برگ شدن درخت. (تاج المصادر بیهقی). مفهوم تابعی تنها به معنای یک مسلمان نسل دوم نیست، بلکه نشان دهنده جایگاهی علمی و معنوی در تاریخ اسلام است. تابعین، با درک مستقیم از صحابه و دریافت آموزه های اصیل دینی، از افراد برجسته ای چون عبدالله بن عباس، ابن مسعود، علی (ع) و دیگران روایت هایی را نقل کرده اند. این انتقال علم، باعث تداوم میراث دینی و مذهبی اسلام تا عصر حاضر شده است.
ابن سحیط ابوحمزه. تابعی است، بسیار شاخ و برگ شدن درخت. (تاج المصادر بیهقی). مفهوم تابعی تنها به معنای یک مسلمان نسل دوم نیست، بلکه نشان دهنده جایگاهی علمی و معنوی در تاریخ اسلام است. تابعین، با درک مستقیم از صحابه و دریافت آموزه های اصیل دینی، از افراد برجسته ای چون عبدالله بن عباس، ابن مسعود، علی (ع) و دیگران روایت هایی را نقل کرده اند. این انتقال علم، باعث تداوم میراث دینی و مذهبی اسلام تا عصر حاضر شده است.
سبز. (مؤید الفضلاء) (منتهی الارب) : الذی جعل لکم من الشجر الأخضر ناراً. (قرآن 80/36). باطل کند شبهای او تابنده روز انورش ناچیز گردد پیر و زرد آن نوبهار اخضرش. ناصرخسرو.
سبز. (مؤید الفضلاء) (منتهی الارب) : الذی جعل لکم من الشجر الأخضر ناراً. (قرآن 80/36). باطل کند شبهای او تابنده روز انورش ناچیز گردد پیر و زرد آن نوبهار اخضرش. ناصرخسرو.
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، ابیز، بلک، ژابیژ، آییژ، جمر، جمره، لخچه، جرقّه، جذوه، آتش پاره، خدره، سینجر، ضرمه، لخشه، آلاوه، ایژک
شَرارِه، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، اَبیز، بِلک، ژابیژ، آییژ، جَمر، جَمَرِه، لَخچِه، جَرَقّه، جَذوِه، آتَش پارِه، خُدرِه، سَیَنجُر، ضَرَمِه، لَخشِه، آلاوِه، ایژَک
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، نجم، کوکبه، نیّر، تارا، استاره، نجمه، جرم، ستار، کوکب برای مثال ز گردنده هفت اختر اندر سپهر / یکی را ندیدم بدو رای و مهر (فردوسی - ۷/۳۳۷) در علم زیست شناسی گیاه زینتی گرمسیری با برگ های پهن، ساقه های بلند و گل هایی به رنگ سرخ، صورتی، نارنجی و زرد، بخت، طالع، ستارۀ بخت و اقبال، برای مثال مرا اختر خفته بیدار گشت / به مغز اندر اندیشه بسیار گشت (فردوسی - ۱/۱۶) علم، رایت، درفش، برای مثال چنین گفت هومان که آن اختر است / که نیروی ایران بدان اندر است (فردوسی - ۳/۸۶) اختر شمردن: کنایه از بیدار ماندن
سِتارِه، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، نَجم، کُوکَبِه، نَیِّر، تارا، اِستارِه، نَجمِه، جِرم، سِتار، کُوکَب برای مِثال ز گردنده هفت اختر اندر سپهر / یکی را ندیدم بدو رای و مهر (فردوسی - ۷/۳۳۷) در علم زیست شناسی گیاه زینتی گرمسیری با برگ های پهن، ساقه های بلند و گل هایی به رنگ سرخ، صورتی، نارنجی و زرد، بخت، طالع، ستارۀ بخت و اقبال، برای مِثال مرا اختر خفته بیدار گشت / به مغز اندر اندیشه بسیار گشت (فردوسی - ۱/۱۶) عَلَم، رایت، درفش، برای مِثال چنین گفت هومان که آن اختر است / که نیروی ایران بدان اندر است (فردوسی - ۳/۸۶) اختر شمردن: کنایه از بیدار ماندن
عبدالرحمن بن سیدی محمد الصغیر الجزائری المشهور بالاخضری متوفی در قرن دهم هجری قمری صاحب تعریف الخلف برجال السلف گوید: بر ترجمه وی دست نیافتم و سپس آرد که: وی عالم صالح و زاهد ورع و صاحب قدم راسخ در معقول و منقول بود و او را تألیفی است که معلمین آنرا بحسن قبول تلقی کردند و متعلمین بحفظ و استفادۀ از آن پرداختند. او در اواسط قرن دهم حیات داشت و ضریح وی مشهور و در زاویۀ نبطیوس از قراء زاب بسکره، مزار است. او راست: 1- الجوهر المکنون فی ثلاثه فنون (المعانی والبیان والبدیع، نظم). اول آن: الحمدللّه البدیع الهادی الی بیان مهیعالرشاد. که در سال 950 از نظم آن فراغت یافته، چاپ سنگی مطبعهالمعارف مصر سال 1290 هجری قمری مطبعه محمد أبی زید بسال 1304، مطبعهالخیریه بسال 1306 و مطبعهالشرفیه بسال 1306 و مطبعهالحمیدیه المصریه بسال 1323 و مطبعه أبی الذهب بسال 1324. 2- الدره البیضاء فی حسن الفنون والاشیاء (فی الحساب والفرائض والوصایا) و هی ارجوزه طبعت علی القاعده المغربیه. رجوع بشرح الدره البیضاء شود. 3- السراج فی علم الفلک. 4- السلم المرونق، منظومه ایست در منطق، اول آن: الحمدللّه الذی قد أخرجا نتائج الفکر لارباب الحجا. و در سال 941 آنرا بنظم کرد و او در آن هنگام بیست ویک سال داشت، چاپ سنگی مصر سال 1272 و 1276 و چاپ بولاق سال 1241 مطبعهالشرفیه سال 1311. 5- شرح الدره البیضاء، دوجزء. و آن در مطبعۀ شرف بسال 1309 بچاپ رسیده. 6 -شرح السلم المرونق، که با ایضاح المبهم من معانی السلم لاحمد الدمنهوری (سنه 1308) بچاپ رسیده است. 7- مختصر فی العبادات، او مختصرالاخضری علی مذهب الامام مالک، در الجزائر بسال 1324 طبع شده است. (معجم المطبوعات) ، نزدیک آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، کسی رابرای نکاح کردن خواندن. مرد را بزن خواستن داشتن
عبدالرحمن بن سیدی محمد الصغیر الجزائری المشهور بالاخضری متوفی در قرن دهم هجری قمری صاحب تعریف الخلف برجال السلف گوید: بر ترجمه وی دست نیافتم و سپس آرد که: وی عالم صالح و زاهد ورع و صاحب قدم راسخ در معقول و منقول بود و او را تألیفی است که معلمین آنرا بحسن قبول تلقی کردند و متعلمین بحفظ و استفادۀ از آن پرداختند. او در اواسط قرن دهم حیات داشت و ضریح وی مشهور و در زاویۀ نبطیوس از قراء زاب بسکره، مزار است. او راست: 1- الجوهر المکنون فی ثلاثه فنون (المعانی والبیان والبدیع، نظم). اول آن: الحمدللّه البدیع الهادی الی بیان مهیعالرشاد. که در سال 950 از نظم آن فراغت یافته، چاپ سنگی مطبعهالمعارف مصر سال 1290 هجری قمری مطبعه محمد أبی زید بسال 1304، مطبعهالخیریه بسال 1306 و مطبعهالشرفیه بسال 1306 و مطبعهالحمیدیه المصریه بسال 1323 و مطبعه أبی الذهب بسال 1324. 2- الدره البیضاء فی حسن الفنون والاشیاء (فی الحساب والفرائض والوصایا) و هی اُرجوزه طبعت علی القاعده المغربیه. رجوع بشرح الدره البیضاء شود. 3- السراج فی علم الفلک. 4- السلم المرونق، منظومه ایست در منطق، اول آن: الحمدللّه الذی قد أخرجا نتائج الفکر لارباب الحجا. و در سال 941 آنرا بنظم کرد و او در آن هنگام بیست ویک سال داشت، چاپ سنگی مصر سال 1272 و 1276 و چاپ بولاق سال 1241 مطبعهالشرفیه سال 1311. 5- شرح الدره البیضاء، دوجزء. و آن در مطبعۀ شرف بسال 1309 بچاپ رسیده. 6 -شرح السلم المرونق، که با ایضاح المبهم من معانی السلم لاحمد الدمنهوری (سنه 1308) بچاپ رسیده است. 7- مختصر فی العبادات، او مختصرالاخضری علی مذهب الامام مالک، در الجزائر بسال 1324 طبع شده است. (معجم المطبوعات) ، نزدیک آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، کسی رابرای نکاح کردن خواندن. مرد را بزن خواستن داشتن
محمد بن یوسف. یکی از شرفای حسنی. برادر او اسمعیل در زمان معتز خلیفۀ عباسی بحجازخروج کرد و آنگاه که بمرد چون فرزندی نداشت برادرش صاحب ترجمه وارث او شد و به یمامه کشید و بدانجا حکومتی تشکیل کرد. چندتن از نسل او در مائۀ سوم هجری مدتی در آنجا مستقلاً حکومت راندند. (قاموس الاعلام)
محمد بن یوسف. یکی از شرفای حسنی. برادر او اسمعیل در زمان معتز خلیفۀ عباسی بحجازخروج کرد و آنگاه که بمُرد چون فرزندی نداشت برادرش صاحب ترجمه وارث او شد و به یمامه کشید و بدانجا حکومتی تشکیل کرد. چندتن از نسل او در مائۀ سوم هجری مدتی در آنجا مستقلاً حکومت راندند. (قاموس الاعلام)