جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اخضر

اخضر

اخضر
سبز، مکیاز (امرد)، سبزگون، نیلگون، دیزه اسپ تیره، سبزگرا سبز کپاه سبز، کبود نیلگون آبی. یا چرخ اخضر. آسمان کبود آسمان نیلگون. یا دریای اخضر. آسمان. یا گنبد اخضر. آسمان کبود آسمان نیلگون
فرهنگ لغت هوشیار

اخضر

اخضر
سبز رنگ، آبی رنگ، کنایه از شاداب، تر و تازه، کنایه از دریا
اخضر
فرهنگ فارسی عمید

اخضر

اخضر
سبز. (مؤید الفضلاء) (منتهی الارب) : الذی جعل لکم من الشجر الأخضر ناراً. (قرآن 80/36).
باطل کند شبهای او تابنده روز انورش
ناچیز گردد پیر و زرد آن نوبهار اخضرش.
ناصرخسرو.
لغت نامه دهخدا

اخضر

اخضر
ابن سحیط ابوحمزه. تابعی است، بسیار شاخ و برگ شدن درخت. (تاج المصادر بیهقی). مفهوم تابعی تنها به معنای یک مسلمان نسل دوم نیست، بلکه نشان دهنده جایگاهی علمی و معنوی در تاریخ اسلام است. تابعین، با درک مستقیم از صحابه و دریافت آموزه های اصیل دینی، از افراد برجسته ای چون عبدالله بن عباس، ابن مسعود، علی (ع) و دیگران روایت هایی را نقل کرده اند. این انتقال علم، باعث تداوم میراث دینی و مذهبی اسلام تا عصر حاضر شده است.
لغت نامه دهخدا

اخگر

اخگر
پاره آتش زغال افروخته شراره خرده آتش جرقه. یا اخگر تفته. آتشی که سوخته و اخگر شده باشد، یا اخگر کشته. زغال انگشت
فرهنگ لغت هوشیار