جدول جو
جدول جو

معنی اخروت - جستجوی لغت در جدول جو

اخروت
(اُ)
مخلافی است در یمن. (معجم البلدان). و اجروت هم مخلافی دیگر است هم بدانجا. (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخوت
تصویر اخوت
برادر بودن، برادری، دوستی برادرانه، دوستی خالص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخروی
تصویر اخروی
مربوط به جهان دیگر، آن جهانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخروش
تصویر اخروش
شور و غوغا، آشوب و غوغا، فریاد و فغان، هیجان و آشفتگی، هیاهو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوروت
تصویر اوروت
برهنه، لخت، عریان، معرّیٰ، تهک، عور، متجرّد، ورت، پتی، لاج، رت، عاری، غوشت، لوت، لچ
اوروت کردن: پر کندن مرغ کشته
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ خرت. چشمه و روزنه های سوزن و سوراخهای گوش و امثال آن، بهنگام چیدن میوه رسیدن، اجازت دادن چیدن میوه، بره زادن گوسفند در خریف. در خریف زادن گوسفند و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). در پائیز زائیدن، بچه زادن ناقه در همان وقت که آبستن شده بود، در خریف درآمدن. در خریف شدن. (تاج المصادر بیهقی). در پائیز رفتن، بسیار دراز شدن (گیاه) ، اجازت
لغت نامه دهخدا
(مَ)
کفته بینی و کفته لب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ رَ وی ی)
منسوب به اخری. مقابل دنیوی و دنیاوی
لغت نامه دهخدا
(اُ)
خروش. شور و غوغا. (برهان قاطع) :
شادی و خوشی امروز به از دوش کنم
بجهم دست زنم نعره و اخروش کنم.
منجیک (از شعوری).
و در دیوان منوچهری در مسمطی بنام منوچهری آمده است
لغت نامه دهخدا
بیونانی اماریتون (اماریطون) است. (تحفۀحکیم مؤمن). لیارو. (مخزن الأدویه). امارنطن. صاحب مخزن الأدویه در ذیل اماریطن آرد: لغت یونانیست. ابن بیطار نوشته که جماعتی از انواع اقحوان دانسته اند و نیست چنین و نزد من از انواع قیصوم است و من آنرا چنین شناخته ام بعینه
لغت نامه دهخدا
(اَ خُ)
آخرات. آخرها. ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر (در ذکر اخبارالذهب و معادنه) آرد: و قد کان یوجد فی زرویان فی عنفوان ظهوره و اقبال شأنه فی جباله و هضباته تجاویف واسعه کالبیوت یسمونها أخرات، ای أواری مملوءه من قطاع ذهب کالسبائک کأنها خزائن معده لطلابها و کان العاثر علیها یحصل علی غناءالدّهر. (الجماهر چ هند ص 242) ، پاره کردن. دریدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خروت
تصویر خروت
جمع خرت، سوراخ گوش ها، سوراخ سوزن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروت
تصویر اروت
لخت و برهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخروی
تصویر اخروی
جهان آخرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
برادری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخروش
تصویر اخروش
خروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امروت
تصویر امروت
گلابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوروت
تصویر اوروت
((اُ))
برهنه، عریان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخروی
تصویر اخروی
((اُ رَ))
آن جهانی، منسوب به آخرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
((اُ خُ وَّ))
برادر شدن، دوست شدن، برادری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
برادری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اخروی
تصویر اخروی
آن جهانی
فرهنگ واژه فارسی سره
آن جهانی، عقبایی
متضاد: دنیوی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
Fraternity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
fraternité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
fraternità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
broederschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
fraternidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
Brüderlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
fraternidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
兄弟情谊
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
braterstwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
братерство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
братство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اخوت
تصویر اخوت
ความเป็นพี่น้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی