جدول جو
جدول جو

معنی اخداع - جستجوی لغت در جدول جو

اخداع
پنهان کردن، گنجینه کردن، استوار گرداندن
تصویری از اخداع
تصویر اخداع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خداع
تصویر خداع
حیله گری، فریبکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انخداع
تصویر انخداع
فریفته شدن، فریب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خداع
تصویر خداع
فریبکار، مکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابداع
تصویر ابداع
پدید آوردن چیزی نو، نو آوردن، چیز تازه آوردن، کار تازه ای کردن، خلقت، آفریدن، در ادبیات در فن بدیع آوردن چند صنعت ادبی (مانند جناس، قلب، متضاد و ردالصدرعلی العجز) در یک بیت شعر یا عبارت، برای مثال جهان گشاده ثنای تو را چو شیر دهان / زمانه بسته رضای تو را چو تیر کمر (امیرمعزی - ۶۸۷) که در آن تضاد «گشاده، بسته»، ایهام «شیر»، جناس«شیر و تیر» و مراعات النظیر «دهان، کمر» به کار رفته است، سلامهالاختراع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخادع
تصویر اخادع
فریبنده تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اختداع
تصویر اختداع
فریفتن، فریب کاری، حیله گری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایداع
تصویر ایداع
به ودیعت گذاشتن مالی در نزد کسی، ودیعه گذاشتن، سپردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انخداع
تصویر انخداع
فریفته شدن، فریب خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایداع
تصویر ایداع
گرو نهادن، گرو پذیرفتن، سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخضاع
تصویر اخضاع
نرم سخنی نرم زبانی فروتنی خمیدگی: از پیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابداع
تصویر ابداع
اختراع کردن، نوآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختداع
تصویر اختداع
فریفتن ترفند زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخدار
تصویر اخدار
خانه ماندگی در آشیان ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخدع
تصویر اخدع
فریبنده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خداع
تصویر خداع
سخت مکار، حیله باز، مشهور، فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخدان
تصویر اخدان
جمع خدن، دوستان، دلبران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابداع
تصویر ابداع
((ا ِ))
نوآوردن، نو پیدا کردن، ایجاد، اختراع، شعر نو گفتن، به طرز نو شعر سرودن، کند شدن مرکب در رفتار، درماندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخدان
تصویر اخدان
جمع خدن، دوستان، یاران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اختداع
تصویر اختداع
((اِ تِ))
فریفتن، فریب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انخداع
تصویر انخداع
((اِ خِ))
فریفته شدن، فریب خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خداع
تصویر خداع
((خِ))
فریبکاری، فریب آوری. خداع (خ دّ) فریبکار، فریفتار، سخت مکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابداع
تصویر ابداع
نوآفرینی، آفریدن، نوآوری
فرهنگ واژه فارسی سره