- اختط
- آمیخته شدن در هم شدن امتزاج در آمیختن، آمیختن در هم آمیختن، ترکیب کردن دو یا چندجسم با یکدیگر بطوری که نتوان آنها را تمیز داد (حتی با ذره بین) ولی بوسایل و طرق شیمیایی میتوان آنها را جدا کرد. یا اختط ادویه. در هم کردن داروها، آمیزه، معاشرت، در آمیختگی درهمی آمیزه، شوریدگی پریشانی تشویش و شوریدگی که به سر حد دیوانگی نرسیده باشد، یا اختط عقل. شوریده خرد شدن
معنی اختط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ستاره، بخت، طالع، علم، درفش، گلی به رنگهای سرخ صورتی، نارنجی و زرد که ریز است و به شکل خوشه روی گیاه می شکفد

ویژگی مرد یا حیوان نر که بیضه اش را کشیده باشند، خایه کشیده، کنایه از ویژگی مرد ترسو و فاقد صفات مردانگی، اسب

ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، نجم، کوکبه، نیّر، تارا، استاره، نجمه، جرم، ستار، کوکب برای مثال ز گردنده هفت اختر اندر سپهر / یکی را ندیدم بدو رای و مهر (فردوسی - ۷/۳۳۷)
در علم زیست شناسی گیاه زینتی گرمسیری با برگ های پهن، ساقه های بلند و گل هایی به رنگ سرخ، صورتی، نارنجی و زرد،
بخت، طالع، ستارۀ بخت و اقبال، برای مثال مرا اختر خفته بیدار گشت / به مغز اندر اندیشه بسیار گشت (فردوسی - ۱/۱۶) علم، رایت، درفش، برای مثال چنین گفت هومان که آن اختر است / که نیروی ایران بدان اندر است (فردوسی - ۳/۸۶)
اختر شمردن: کنایه از بیدار ماندن
در علم زیست شناسی گیاه زینتی گرمسیری با برگ های پهن، ساقه های بلند و گل هایی به رنگ سرخ، صورتی، نارنجی و زرد،
بخت، طالع، ستارۀ بخت و اقبال،
اختر شمردن: کنایه از بیدار ماندن
آمیختن و در آمیختن، عملی است که برای دو مقصود ذیل جاری کنند: اول آنکه بخواهند قیمت متوسط چند چیز بهم آمیخته را معلوم کنند. دوم آنکه مشخص کنند اندازه چند چیز آمیختنی را بر وجهی که شی ممزوج قیمت مشخصی پیدا کند
دزدگوشی (استراق سمع)، ربودن تند ربودن ربودن همچون برق، استراق سمع کردن (شیطان)، خیر ه کردن چشم
جمع خلط خلطها، صفرا و خون و بلغم و سودا، ترشحات نسوج آلی، ترشحات قصبه الریه و شعب آن که با سرفه بخارج دفع میشود، داروهای خوشبو. یا اخط اربعه. چهار نوع مزاج مردم: بلغم صفرا سودا دم (خون)، یا اخط ردیه. رطوبت فاسد و گندیده. یا اخط فاسده
کشیدن کشیدن و بیرون کردن چیزی، پریدن جستن پریدن رگها و چشم یا اندامی دیگر از تن، انقباض و تشنج شدید و غیر ارادی عضت و اعضا انقباض و حرکات شدید و غیر ارادی در برابر هیجانات و احساسات، جمع اختجات. یا اختج اعضا. اختج اندامها بر جستن اندامها جنبیدن و پریدن اندامها بدون اراده. یا اختج جفن
ربودن زود ربودن چیزی را، دزدیدن، در اصطح فنون ادبی ادا کردن معنی مدح است در غزل و یا آوردن معنی غزل در مدح، یکی از اقسام وقف است که در موقع وقف دو ثلث حرکت حرف موقوف علیه تلفظ شود و آن با سرقت فرق دارد، مالی را از محل غیر حرز و بطور مخفی ربودن
عدم موافقت با یکدیگر خف کردن نزاع کردن، خلیفه و جانشین کسی گردیدن، نزد کسی آمد و شد کردن تردد کردن، نزاع کشمکش. یا اختف آرا. عقاید گوناگون داشتن مقابل اتفاق آرا. یا اختف اخق. در خوی و خلق و شیوه کار با یکدیگر اختف و ناسازگاری داشتن، تضاد دو کوکب در جوهر چنانکه یکی سعد و دیگری نحس یا یکی ناری و دیگری مائی باشد، یا اختف کلمه. دو آوازی اختف رای. یا اختف نظر. مختلف بودن نظر و عقیده عقیده گوناگون داشتن، یا حل اختف. بر طرف کردن سبب های ناسازگاری و اختف از میان بردن ناهماهنگی و خف، اسهال شکم روش
سست و تباه شدن کار زیان رسیدن بکارها نادرست شدن کار خلل پذیرفتن، نابسامانی بی سروسامانی، آشفتگی فکر نقصان عقل. یا اختل حواس. پراکندگی و پریشانی حسها. یا اختل عقل. شوریده عقل بودن نقصان عقل
