جدول جو
جدول جو

معنی اختن

اختن
آختن، برکشیدن، برآوردن و بیرون کشیدن چیزی مثل بیرون کشیدن تیغ از غلاف
تصویری از اختن
تصویر اختن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اختن

اختن

اختن
آختن. رجوع به آختن شود.
- براَختن، برکشیدن تیغ:
ابلهی باشد براختن تیغ چوبین بر کسی
کو بکمتر کس ببخشد در زمان صد ذوالفقار.
سنائی
لغت نامه دهخدا

اختل

اختل
سست و تباه شدن کار زیان رسیدن بکارها نادرست شدن کار خلل پذیرفتن، نابسامانی بی سروسامانی، آشفتگی فکر نقصان عقل. یا اختل حواس. پراکندگی و پریشانی حسها. یا اختل عقل. شوریده عقل بودن نقصان عقل
فرهنگ لغت هوشیار

اختف

اختف
عدم موافقت با یکدیگر خف کردن نزاع کردن، خلیفه و جانشین کسی گردیدن، نزد کسی آمد و شد کردن تردد کردن، نزاع کشمکش. یا اختف آرا. عقاید گوناگون داشتن مقابل اتفاق آرا. یا اختف اخق. در خوی و خلق و شیوه کار با یکدیگر اختف و ناسازگاری داشتن، تضاد دو کوکب در جوهر چنانکه یکی سعد و دیگری نحس یا یکی ناری و دیگری مائی باشد، یا اختف کلمه. دو آوازی اختف رای. یا اختف نظر. مختلف بودن نظر و عقیده عقیده گوناگون داشتن، یا حل اختف. بر طرف کردن سبب های ناسازگاری و اختف از میان بردن ناهماهنگی و خف، اسهال شکم روش
فرهنگ لغت هوشیار

اختط

اختط
آمیخته شدن در هم شدن امتزاج در آمیختن، آمیختن در هم آمیختن، ترکیب کردن دو یا چندجسم با یکدیگر بطوری که نتوان آنها را تمیز داد (حتی با ذره بین) ولی بوسایل و طرق شیمیایی میتوان آنها را جدا کرد. یا اختط ادویه. در هم کردن داروها، آمیزه، معاشرت، در آمیختگی درهمی آمیزه، شوریدگی پریشانی تشویش و شوریدگی که به سر حد دیوانگی نرسیده باشد، یا اختط عقل. شوریده خرد شدن
فرهنگ لغت هوشیار

اختس

اختس
ربودن زود ربودن چیزی را، دزدیدن، در اصطح فنون ادبی ادا کردن معنی مدح است در غزل و یا آوردن معنی غزل در مدح، یکی از اقسام وقف است که در موقع وقف دو ثلث حرکت حرف موقوف علیه تلفظ شود و آن با سرقت فرق دارد، مالی را از محل غیر حرز و بطور مخفی ربودن
فرهنگ لغت هوشیار

اختج

اختج
کشیدن کشیدن و بیرون کردن چیزی، پریدن جستن پریدن رگها و چشم یا اندامی دیگر از تن، انقباض و تشنج شدید و غیر ارادی عضت و اعضا انقباض و حرکات شدید و غیر ارادی در برابر هیجانات و احساسات، جمع اختجات. یا اختج اعضا. اختج اندامها بر جستن اندامها جنبیدن و پریدن اندامها بدون اراده. یا اختج جفن
فرهنگ لغت هوشیار