- اخباء
- آتش کشیدن
معنی اخباء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آیشت دهی: زمین را یک سال بکارند و سالی چند رها کنند تا نیرو گیرد
خبر، آگاهی، اطلاعات
جمع خبیث، پلیدی کردن
فروتنی، آرام دلی آرامش
خوار کردن
جمع خثی، تاپاله ها سرگین ها
پنهان شدن
دوستان، همنشینان، جمع حبا، جمع در جمع حبیب
ادبمندان جمع ادیب ادب دارندگان ادب دهندگان مردمان صاحب ادب و فرهنگ
پوشیده داشتن پنهان داشتن نهان کردن پوشانیدن، آشکار کردن باز نمودن، نهان گردیدن پوشیده گردیدن
خطاکردن اشتباه کردن، منسوب بخطا کردن خطا گرفتن بر کسی
بیرون کشیدن خصیه و تخم آدمی خصی کردن اخته کردن
گرسنه شدن، فروافتادن، خانه ویرانی، سپرده ستانی
بارکردن
چهره دیگر بخشیدن، دین گردانی
فرزند زیرک داشتن، داد وهش، بزرگداشت، نشان از پدر داشتن، بالیدن
نهفتن، پنهان کردن، نهان کردن
آگاهی ها، تازه ها، تازه ها، رسیده ها، رویدادها
آخالها، خاک روبه ها، دورکردن
بازداشتن، بلندکردن، ریز ریز کردن، خاموش شدن، پنهان داشتن، به دل کینه گرفتن
جمع عبء سنگین ها بارها
جمع طبیب، پزشکان جمع طبیب پزشکان
دور کردن، برگردانیدن
نرمه بارش
پدر (کشیش)، راهنما، آگاهاندن، دوری، جدایی، راندن، جمع نباء، خبرها، آگاهیها، داستانها، خبر دادن، آگاهانیدن آگهی دادن، آگاه کردن
به گونه رمن گردها گرد بر انگیختن
خبر دادن، خبردار کردن، آگاه کردن
خبرها، داستان ها، جمع واژۀ خبر
فروتنی کردن، خضوع و خشوع، آرام گرفتن دل، آرامش خاطر
لبیب ها، صاحبان خرد، مردمان عاقل، جمع واژۀ لبیب، خردمندان، ذوی الالباب، اهل عقول، اولوالالباب، ذوی العقول، اهل خرد
یاران خبیث جمع کردن، با مردم خبیث همنشین شدن، خبث آموختن، پلید کردن
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
خالی یافتن، خالی کردن، در خلوت بردن کسی را، خالی شدن، در جای خلوت و بی مزاحم افتادن، خلوت کردن با