- احمز
- نیرومندتر به نیروتر
معنی احمز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستوده تر
خویشاوندان، اقربا، کسان
نادان، بی عقل، نابخرد
ترش مزه
گوسپند دزد
خشکسال
سرخ، سرخ رنگ، مرد سرخ
اهورمزدا، ستاره مشتری، روز اول از هر ماه شمسی
نادان، کودن، بیخرد، ساده مرد
نکته سنج آسانگیر: مرد
گرگ تیغ
عبور مایعات یا گازها از غشا برای حرکت از محیط کم غلظت به محیط غلیظ تر. یاخته های گیاهی و حیوانی با این عمل مواد ضروری برای ادامۀ زندگی خود را می گیرند و فضولاتی را که در داخل آن ها جمع می شود خارج می کنند
سرخ رنگ
ستوده تر
کودن، کم خرد، ابله، لاده، شیشه گردن، انوک، خرطبع، کردنگ، غتفره، کاغه، ریش کاو، دنگل، خام ریش، بدخرد، کم عقل، سبک رای، دبنگ، غمر، فغاک، کانا، کهسله، تاریک مغز، گول، گردنگل، خل، تپنکوز، دنگ، چل، نابخرد، بی عقل
глупый
дурний
głupi
estúpido
stupido
idiot